۱۳۹۷ خرداد ۷, دوشنبه

تغییرات دین اسلام (3)

مجید نواندیش : حج را برای مسلمانان بغیر از ساکنان عربستان حرام می گردد، چون حافظ مناسبی از بیت الله حرام نبودند. این نعمت از آنان گرفته می شود. چون در وقوع حوادث منا عمد داشتند و شیطنت کردند.
مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین
این درخواست نیروهای شر بود و بصورت دائم تقاضا دادند. داده شد اما مشروط تا وقتی که عربستان از تفرقه اندازی دست بر اندازد و در جهت حفظ وحدت مسلمانان بکوشد.

نماز آیات وقتی لازم و ضروری می باشد که فرد دچار ترس و وحشت بشود.  یک زمانی مردم دلیل کسوف و خسوف را نمی دانستند، دچار ترس و وحشت می شدند. برای همین آن موقع لازم بود نماز آیات بخوانند. اما دیگر مردم دچار ترس و وحشت نمی شوند ، لذا لازم نیست. اما بعد از زلزله، طوفان های بزرگ ، سیل افرادی که دچار ترس و وحشت می شوند لازم است که نماز آیات بخوانند بلکه آرامش پیدا کنند.

اما درباره عده و صیغه. صیغه کماکان مجاز است. اما متاسفانه عده ای از آن متاسفانه اسباب خود فروشی، جنده خانه درست کردن قرار داده اند. عده بدون دخول یا با دخول کماکان لازم و ضروری است. می تواند مدت آن 3 ماه نباشد و تغییر داده شود. اما رعایت آن کماکان لازم و ضروری است. حداقل مدت صیغه یک ماه قرار داده می شود. کمتر مجاز نیست. مردان متاهل مجاز به صیغه کردن نمی باشند. اینکه اذن پدر برای دختر لازم است یا نه؟ اظهار نظر نمی کنند ترجیح میدهند کماکان محل اختلاف باقی بماند. گرفتن مهریه و مبلغ در قبال صیغه کماکان مجاز می باشد. هدف از صیغه کمک به افرادی می باشد که در ازدواج کردن ناتوان می باشند. یک هدف عده فهمیدن بچه دار شدن یا نشدن با دخول بوده است که امروزه با روش های نوین به سرعت قابل تشخیص می باشد. اما هدف های دیگری هم داشته است و برای همین لازم است که رعایت گردد.
خمس نصف آن سهم امام است. نصف آن سهم سادات است. بنظر من همانطور که قبلا اشاره کردم مبحث خمس و سهم امام از امام هفتم به بعد بطور جدی مطرح شد. از زمانی که امامان تحت فشارهای شدید حکومتی قرار گرفتند و از نظر مالی دچار مضیقه شدند. همچنین شیعیان هم دچار مضیقه شدند. درباره سهم سادات هم گفته اند چون به سادات صدقه حرام است برای آنان خمس را قرار داده اند. در حالیکه امروزه دیگر سادات و غیرسادات ندارد، همه اشان صدقه و کمک دریافت می کنند. پس از این نظر خمس نصف آن بی معنی شده است. شخص به تفکیک بین سادات و غیرسادات اعتقادی ندارم و آن را تبعیض نژادی می دانم. اکنون هم دیگر در مضیقه مالی نیستند. بنابراین خمس را بی معنی می دانم.
احتمالا فرشته و ملائکه می گویند تقریبا درست است، تقریبی، درست و غلط دارد.

زکات هم، همه چیز برای خودش زکات دارد. علم زکات دارد. وقتی یک نفر عالم شد به توانایی رسید که بتواند از علم خودش ببخشد، زکات دارد و از علم خود به دیگران بهره باید برساند. درباره مال هم همینطور است. وقتی فرد به توانگری و بی نیازی رسید و از نظر مالی جزء رتبه های بالای در آمدی قرار گرفت، واجب است که زکات دارد و به مساکین و فقرا پول خود را ببخشد. اما زکات را بر 9 چیز واجب کرده اند. تصور می کنم آنها بواقع نشانه های توانگری در آن زمان بوده است. مسئله اینجاست که انسان دارای طمع می باشد. هیچوقت خود را از نظر مالی بی نیاز و توانگر احساس نمی کند. برای همین باید نشانه هایی برای این بی نیازی و توانگری ذکر کنند که افراد بدانند از کی زکات بر آنها واجب می شود. الان می توان گفت کسانی که جزء دهک های بالای درآمدی هستند و مثلا درآمدی بالای مقدار x تومان دارند موظف هستند که زکات دهند.

دریافت پول ، کالا و ... تحت هر عنوانی هدیه و ... بابت خواندن نماز واجب مثلا بصورت امام جماعت و .... مبطل نماز واجب بوده و آن نماز باطل می باشد. این حکمی است که صادر می شود و شوخی بابت آن وجود ندارد. نیت نماز واجب باید خالص و کاملا قربه الی الله باشد. ایجاد هر گونه شبهه ناخالصی در نیت آن سبب باطل شدن آن نماز می باشد. اصلا برای نماز واجب دریافت کردن پول بی معنی است. اگر واجب است دیگر چرا باید پول دریافت کرد؟ تحت هر عنوانی؟ اگر برای خدا خوانده می شود. پول دریافت کردن بابت آن و پول پرداخت کردن بابت آن بی معنی است فرقی هم نمی کند آن نماز در جایگاه امام اقامه گردد یا ماموم. از این نظر فرقی بین امام و ماموم نیست. هر دو در حال عبادت و بجا آوردن واجب پروردگار هستند.

حکم اهل بیت درباره زیارت قبور ائمه این است: امامان شرم حضور از مردم دارند. آنها در زندگی خود در چنین مکان های پر زرق و برق و اشرافی زندگی نکرده اند که حالا بعد از مرگ برایشان چنین مکان هایی بسازند. امامان بابت ساختن چنین مقبره هایی برایشان، از مردمی که حضورشان می رسند شرم دارند. لذا تا وضع مقبره ها بدین صورت است منع می کنند که مردم حضور پیدا کنند. امامزاده ها در هر شهر و روستا که ساخته اند بواقع بتخانه های جدیدی است که برافراشته اند و ساخته اند. متاسفانه مایه شرم است.



اما درباب احکام تبعیض آمیز درباره زنان در اسلام و علت آن. اگر زنان سنتی جامعه قدیم که در اجتماع حضور نداشتند، را از نقل عقل و خرد با زنان اصطلاحا امروزی جامعه که در جامعه حضور فعال دارند متوجه می شویم تفاوت بسیار زیادی بین زنانی که به هر نحوی در جامعه حضور پیدا می کنند با زنان سنتی خانه دار قدیمی وجود دارد. شخصا این تفاوت را دیده ام و احساس کرده اند. از نظر خرد و درک و بینش بین این زنان تفاوت قابل محسوسی وجود دارد. علت سخنانی که درباره زنان گفته اند و احکام تبعیض آمیز همین می باشد. در گذشته در قرون گذشته، زنان را در خانه ها نگه می داشته اند. زنان کمی امکان و اجازه حضور در اجتماع را پیدا می کرده اند. به همین دلیل زنان نسبت به مردان که در اجتماع حضور پیدا می کرده اند از نظر سطح درک و بینش تفاوت محسوسی داشته اند و مردان برتر از زنان بوده اند. از این تفاوت سطح درک و بینش به همان عقل و خرد نام برده اند ولی منظور همین تفاوت سطح درک و بینش می باشد. با توجه به اینکه امروزه زنان در اجتماع حضور پیدا کرده اند و دیگر هم رده مردان تقریبا شده اند. احکام تبعیض آمیز درباره زنان لغو می گردد. اما ملائکه و فرشتگان کماکان معتقدند که ارث زنان باید نصف و کمتر از مردان باشد. بدلیل اینکه مردان به تمکن مالی بیشتر از زنان نیازمند هستند.

در زمانی به یک تور جنگلی رفتم. در آن تور عموما آدم ها با شخصیت محسوب می شدند. شبانه جمعی از زنان و مردان تور، دور هم جمع شدند و به مصرف مشروبات الکلی ، عرق پرداختند. شب اول من خوابیدم و در جمعشون حضور نداشتم. صبح انتظار بدخوابی خماری ازشون داشتم. اما چنین چیزی مشاهده نکردم. شب دوم تا اونجا که خستگی اجازه میداد سعی کردم در جمعشون حضور پیدا کنم، بدون اینکه به مصرف مشروبات بپردازم. متوجه شدم با مصرف مشروبات الکلی دچار بهجت هیجان و شادی می شوند. من ندیدم که در آنجا زنان و مردان از خطوط قرمز رد شوند، با هم کارهای ناشایسته و رفتارهای ناشایسته بکنند. با هم شوخی واردی می کردند، اما بی ادبی و خارج شدن از دایره ادب ندیدم. بعد از خوابیدن من متوجه شدم که تعدادی از آنان شب به جنگل رفته اند و بهشان هم خوش گذشته است و شب در جنگل خوابیده اند. همچنین صبح هیچ اثری از خماری درشون ندیدم و از یکیشون سوال کردم مثلا خمار نیستی؟ گفت نه اصلا. من موقعی که در حضورشون بودم متوجه شدم به اندازه خاصی و به اندازه لیوان های (فک کنم اصطلاحا پک ها) خاصی مصرف می کنند که مست نشوند (یه همچین چیزی). هر کس میزان مقداری که می توانست مصرف کند را می دانست و در این مورد مواظب بود. جمع شاد و صمیمی بوجود آمده بود. برای من سوال ایجاد شد؟ آیا واقعا با این شرایط مصرف مسکرات ممنوع است؟ چرا باید ممنوع باشد؟ من موردی از گناهان ظلم به خود، ظلم به دیگران در آن ندیدم. ملائکه و فرشتگان سوال کردم و به من گفتند اجازه داری و سعی کن یکبار خودت مشروبات الکلی را مصرف کنی. این اجازه را هنوز هم به من داده اند و من هنوز فرصت مصرف آن را پیدا نکرده ام. گفتند باید خودت درک کنی قضیه چیست تا بفهمی. بعد از سفر و .... مدت ها که درباب این قضیه فکر می کردم و ازشون مدام سوال می کردم؟ آخرش به من گفتند حکم جدیدی صادر می شود. بدمستی ممنوع می شود (یه همچین چیزی). اما اینکه بدمستی چیست را یا باید یکبار خودت مصرف کنی تا بفهمی، یا اینکه از مست ها و آنها که اهل مصرف مشروبات هستند بپرسی تا بفهمی. چنین چیزی گفتند، مصرف کردن مشروبات و مسکرات تا آن قدر که فردا صبحت خراب شود. تا آن قدر که نتوانی رانندگی کنی مشابه همان گذشته و احکام قبل می باشد. حرام است و در این بابت شوخی و مزاحی نیست. اما به دلیل اینکه امروزه انسان ها قدرت خود کنترلی بیشتری نسبت به گذشتگان پیدا کرده اند، اجازه مصرف مسکرات در باب درمانی، مسائل مفید، و تا حدی که اصطلاحا به قول خود شرابخوارها، بدمستی پیش نیاید مجاز است اما مکروه است. چون می تواند آمادگی و میل انسان به بدمستی و اعتیاد به الکل و ... را زیاد کند. من خودم شخصا با این مورد هنوز موافق نیستم. شاید یکبار مصرف کردم موافق شدم J. بنظرم از نظر حکمی می تواند مضرات بیشتری نسبت به خیرات آن داشته باشد. بواقع شر این حکم از خیر آن بیشتر است برای همین الهی و حق محسوب نمی شود. واقعیت این است که در جمع های خودمانی، مهمانی های مختلط و .... امکان خود کنترلی توسط انسان ها وجود ندارد. همچنین این افراد آدم های باشخصیتی محسوب می شدند مواظب بودند. همه اینطور نیستند. می گویم این حکم فعلا هنوز مصوب نشده است و خودم باهاش مشکل دارم. ممکن است باعث گمراهی مردم شود. نیازمند بررسی بیشتری، تفکر بیشتر می باشد. ملائکه و فرشتگان می گویند مجاز کردن به معنای تشویق کردن به مصرف نیست. کراهت دارد، بهتر است مصرف نشود و اینکار صورت نگیرد. به نفع خود انسان ها است. به دلایلی که در معایب مسکرات و .... قبلا مطرح شده است. تغییراتی روی داد، می گویند جزء استثنائات هست. جز در موارد استثنایی مجاز نمی باشد. همچنین مکروه جدی شد. می گویند جزء ادات استثناء هست. حالا یعنی چه؟ خودم هم هنوز نمی دانم؟
شخصا در گذشته یک تور دیگر هم رفته بودم. در آنجا دیدم، الکل مصرف می کردند بعد می خوابیدند. یا مثلا شب مصرف می کردند، آن قدر مصرف می کردند که اصلا نمی فهمیدند چه دارند می گویند، سخنان شیاطین بر زبانشان جاری بود و با من صحبت می کردند. بعد تا ساعت 10 صبح فردا هم خواب بودند که از نظر بنده قابل قبول نبود.


درباره ربا باید بگویم ربا شخصی است نه سازمانی. نه اینکه گرفتن سود و بهره زیاد سازمانی و بانکی از نظر اقتصادی خوب باشد. خوب نیست. اما به دین ارتباط ندارد. دین در حوزه فردی و تربیت اخلاقی اشخاص می باشد. حرام شدن ربا بخاطر کنترل حرص و طمعی که در ربادهنده ایجاد می شود و ایجاد ظلم به ناچار در ربا گیرنده حرام شده است. حکم جدیدی صادر می شود قرض دادن اگر میزان سود آن به اندازه میزان تورم کمی بالاتر تعیین شود، ربا محسوب نمی شود.

پاسخ به شبهات (4)

مجید نواندیش : تصور می کنم احتمالا در رسوم اعراب، پیشنهاد همسر گزیدن بعضی مواقع از طرف پدر دختر مطرح می شده است و در این حالت اگر این پیشنهاد رد می شده است، آن خانواده این جواب رد را مایه شرمساری برای خودشان می دانسته اند. این تصور هم بنظرم محتمل است و لازم است که درباره اش تحقیق کنم.

چرا دیگر پیامبر نمی آید؟ چون نیازی نیست. یک زمانی بود مردم آگاه و بیدار نبودند. لازم بود تا آگاه شوند دانا شوند. اما امروزه در دنیای متمدن امروزی همه آگاه و بینا به حد کافی هستند. همه خوب و بد را می شناسند. همه می دانند انسانیت خوب است. دیگر نیازی به آگاه و بیدار کردن نیست. بواقع همه ما آگاهانه بدون اینکه شاید خودمان مطلع باشیم انتخاب هایمان را کرده ایم.

درباره گوشت سوال کردم. فرمودند گوشت خوک حرام قطعی است. اما درباره روش ذبح هر کس به روش دینی خود عمل کند این برایشان ارجح است گوشتی مصرف کنند که به روش دینی خودشان ذبح شده باشد. اینطوری برایشان بهتر است.


درباره آیات تحدی قران، می گویند قران در اصل کلام شفاهی بوده است. آیات تحدی قران مربوط به همان عصر و منحصر به همان عصر می باشد. در آن عصر کسی توانایی همآوردی و سخن گفتن مانند قران را نداشته است.

درباره موسیقی و غنا باید بگویم وقتی که قران را با صوت می خوانند. وقتی اذان داشته ایم. برای چی موسیقی و آهنگ های قشنگ باید حرام و ممنوع باشد. متاسفانه مجتهدین بجای اینکه در حلال و حرام بر مبنای تواتر و احادیث متواتر عمل کنند. اگر به یک حدیث نادر هم برخورد داشته اند، به عنوان تقوی و ترس از خدا آن را هم حرام کرده اند و بواقع این دنیا را مایه عذاب برای ما ساخته اند.

درباره بارگاه هایی که برای ائمه ساخته اند، باید بگویم اهل بیت خودشان می گویند مگر ما در دوران زندگی خودمان اینطور زندگی کردیم که برای مرگ ما اینطور کرده اند. ما با زیارت آمدن مردم مخالف نیستیم. ولی با این جلال جبروت واقعا احساس شرمندگی میکنیم.

درباره داستان خضر، موسی و کشتن بچه، خضر بچه را یک سکته داد. بعد بچه را احیا کرد و دوباره زنده کرد. بدین ترتیب روحش را تغییر داد. بواقع جفت روحش را عوض کرد. از روح های پلید با وی جفت شده بود ، تغییر جفت روحش را داد. خضر آب حیات نوشید و روح وی حیات دائمی یافت. بصورت استثناء و خاص روح وی در اجنه ظهور یافته است و وی بصورت یک جن بعد از مرگ خود ادامه حیات داد. استدلال، اینکه پیامبر فقط صوتی از خضر پشت کوچه می شنیدند و می گفتند این خضر است. خضر بصورت جن ادامه حیات میدهد.


بطور کلی و بطور طبیعی، تعالی و رشد روح بر روی کره خاکی و هنگامی که همزیستی با انسان دارد، سهل است. کافی است که انسان وار زندگی کنید. اما تعالی و رشد روح و پاک شدن روح از آلودگی، بدون همزیستی با انسان و بصورت خالی، در عالم برزخ و معاد، سخت ، دشوار، طاقتفرسا و جانفرسا می باشد و مایه عذاب می باشد.

اهل بیت می گویند سید آن است که آبروی ما را حفظ نماید. همین و بس.

درباره صفات غلوگونه که امامان درباره خود گفته اند. امامان خود می گویند که در مجاز صحبت کرده اند. واقعا مجاز است. دلیل آن این بوده است که در آن مواقع پیروان و شیعیان امامان در اقلیت بوده اند. هدف جلب پیروان بیشتر نه از روی خودخواهی و منافع شخصی بلکه برای گسترش حق بوده است.

درباره چگونگی تولد عیسی، ملائکه و فرشتگان بطور جدی می گویند جزء اسرار است و آن را فاش نخواهیم کرد. هر فکری هم می خواهید بکنید. اما جزء اسرار است و فاش نمی کنیم.

درباره اسطوره هایی که ساخته شده است. مثلا داستان ابرهه و عام الفیل، می توان گفت در صحرا طوفان شن شده است. باعث رم شدن فیل ها شده است. همچنین دسته پرندگانی آمده اند و رفته اند که از طوفان شن فرار می کرده اند، بعد چنین داستانی ساخته شده است. یا مثلا داستان موسی، موسی و یارانش بسختی و هنرمندی، راه ارتباطی با اونور رودخانه وصل کرده اند، مثلا ریسمان محکمی به آن طرف رودخانه بزرگ نیل بسته اند و بعد با استفاده از آن رد شده اند و بعد این داستان ساخته شده است. فرعون هم سعی کرده است همینکار را بکند اما موفق نشده است و غرق شده است مثلا شاید ریسمان پاره شده است. اصلا شاید پلی ساخته اند بعد وقتی می خواسته فرعون از روی پل رد شد، یاران موسی پل را خراب کرده باشن و پاره کرده باشند. یا مثلا در امام عل می گویند ردت الشمس صورت گرفته است. امام علی در جنگ و مسافرت بوده است. می دانید که غروب و مغرب خورشید در مکان های مختلف با هم اختلاف دارد. در آن مکان نسبت به زمان معمولی تر خورشید دیرتر غروب کرده است گفته اند ردت الشمس صورت گرفته است.. یا مثلا ابراهیم در یک شرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته است، تحت آزمون و شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار گرفته است توسط حکام وقت که عموما آدم ها در آن شرایط می مرده اند اما وی نجات یافته است گفته اند از آتش بسلامت عبور کرد. یا مثلا درباره موسی درباره اژدها شدن عیسی می توان گفت شاید شعبده بازی بوده که توسط ملائکه و فرشتگان به موسی آموخته شده  که برتر و قویتر از روش های دیگران و شعبده بازان آن زمان بوده است. ید البیضاء احتمالا درست بوده است. در آن زمان مردم چشم سوم داشته اند و چشم سوم آنان باز بوده است. پروردگار و ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که یک دست موسی روشن تر و درخشان تر از حالت معمولی بچشم آید. یا مثلا درباره شق القمر اینطور نیست که واقعا ماه نصف شده باشد و بهم چسبیده باشد. بلکه بخاطر داشتن چشم سوم و باز بودن چشم سوم، ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که این چنین در نظرشان جلوه گر شود. تازه اگر این مساله و واقعه تاریخی راست باشد. البته همه این ها که می گویم تقریبی است. ممکن است درست باشد ممکن است نباشد. فقط برای تقریب به ذهن شما می گویم. ممکن است چیز دیگری بوده باشد. ممکن است تا حدی درست و نیاز به توضیحات بیشتر داشته باشد و ..... زنده شدن مردگان توسط عیسی می توانسته واقعا معجزه باشد. بنظرم محال عقلی نیست شاید هم اشتباه میکنم. شاید هم روند احیا بوده است که روی می داده است. شاید هم تقریبا زنده بوده اند مثل آنان که به سردخانه می برند و بعد چند روز می فهمند زنده هستند، اینطوری احیا و زنده شده اند. طوفان نوح مسلما کل زمین نبوده است. در بخشی از زمین شاید اصلا در قریه ای فقط روی داده باشد. سیلی بوده است که آمده است. همانطور که گفتم اینها فقط برای تقریب است. نمی دانم، الله اعلم. خیلی هم برایم مهم نیست. درباره روندهای و حوادث تاریخی ما هر چه بگوییم فقط فرضیه خواهد بود. قابل اثبات نیست. آنچه واقعا روی میداده می تواند نامشخص مبهم برای همیشه بماند.

نیروهای شر و خیر، بر روی زلزله، آب و هوا، باران و ... می توانند تاثیراتی داشته باشند. همانطور که مقاله نیروهای شر گفتم می توانند باعث زلزله های با قدرت و ریشتر کم بشوند. این بدین معنی نیست که تمامی باران ها، زلزله ها و ... کار نیروهای خیر و شر می باشد. خیر روال زندگی طبیعی می باشد. اما بصورت استثناء نیروهای خیر و شر هم می توانند موجب تاثیراتی در این ها بشوند. بنده در این زمینه دارای تجربه های معنوی قوی می باشم و از این نظر تقریبا مطمئن هستم. از نظر زلزله کاملا یقین دارم. تجربه معنوی های بسیار قوی در این زمینه دارم که از ذکر آن خودداری می کنم. آب و هوا هم حدس 60% می زنم. می توانند باعث باران های خفیف و نم نم باران که لذت بخش است بشوند. احتمالا هم می توانند باعث طوفان های شن و بارانی ناگهانی شوند که اصلا از طریق هواشناسی هم پیش بینی نشده بوده و قابل پیش بینی نیست. دقت کنید این ها استثناء است. عموم دلیلی ندارد در این موارد دخالتی بکنند. مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد. بنابراین روند طبیعی آب و هوایی، گسل های زمین و برخورد آنها با هم روند طبیعی را تشکیل میدهد. اما یک حالت استثنایی و خاص هم می تواند وجود داشته باشد که حاصل دخالت نیروهای غیب باشد.

انسان های پرهیزگار، دارای درجه و مقامات بالای معنوی از جمله پیامبران و ائمه، معصوم نیستند. اما کم اشتباه و کم خطا می باشند. در آنها یک صفت خود محاسبه، حساب کشیدن از خود، خود مانیتوری و خود کنترلی وجود دارد. این صفت هم می تواند اکتسابی باشد. رزمنده هایی بوده اند در دوران جنگ تحمیلی که هر روز در دفترچه ، گناهان هر روز خود یادداشت می کرده اند و بدین طریق صفت خود محاسبه و خود کنترلی را در خود تقویت می کرده اند. حواسشان نسبت به آدم های عادی بیشتر جمع رفتار و کردارشان می باشد. وقتی اینطور هستند، در صورت بروز خطا و اشتباه، هنگام شروع خطا و اشتباه ، هم ملائکه و فرشتگان با نشانه هایی سعی می کنند آن ها را متوجه خطا و اشتباهاتشان بکنند. بواقع آنها را از خطا و اشتباه محافظت کنند. این پاداش آن خود محاسبه و خود کنترلی قوی آنها می باشد. اما باز هم انسان است، ممکن است با همه نشانه ها و مواظبت ها، دچار خطا و اشتباه و مصطلحا گناه شود.


عبدالله بن سعد بن أبي سرح، كه قبلاً اسلام آورده و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش باز گشته بود. اما "عثمان بن عفان" كه برادر رضاعي او بود، وي را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را نزد رسول خدا آورد و برايش امان خواست. رسول خدا به وي امان داده، سپس عبدالله اسلام آورد و در خلافت "عمر" و "عثمان" به كار گماشته شد[1]. داستان وی را می توانید مطالعه کنید. بنظر من وی با قصد قبلی و به هدف جاسوسی بعنوان کسی که سواد داشت مسلمان شد و وارد مدینه شد. کاتب وحی شد، بعد هم فرار کرد و به دروغ به پیامبر نسبت داد پیامبر با سخنان من درباره قران موافقت می کند و آنها را هم می نویسد. همانطور که می دانید حکم جاسوس در بسیاری از کشورها در گذشته ای نه چندان دور، قرن بیستم اینها مرگ بوده است.

پروردگار یا رب عالم

مجید نواندیش : مراد از بازگویی تجربه معنوی بالا این می باشد که علی الظاهر پروردگار یا رب هم در این عالم وجود دارد. مدیریت عالم ملکوت و ملائکه و فرشتگان با پروردگار می باشد. درباره وی اطلاعات دقیقی ندارم. مسلما وی هم توانای مطلق و دانای مطلق نمی باشد. اما ایشان خودش گفت که داناتر، عاقل تر و تواناتر از ملائکه و فرشتگان و دیگر موجودات عالم غیب می باشد. مدیریت عالم ملکوت با پروردگار می باشد. احتمالا پروردگار از جنس روح باشد. فرشتگان و ملائکه وی را عبادت می کنند که مقصود به واقع این می باشد که به وی احترام می گذارند.