۱۳۹۷ مرداد ۲۲, دوشنبه

وبلاگ مقالات دینی

با سلام

مجید نواندیش : اکنون در وبلاگ زیر مقالات دینی، پاسخ به شبهات دینی و پیام های پروردگار و ملائکه را منتشر می کنم. همچنین احکام بروز شده برای اسلام که توسط پروردگار و ملائکه اعلام گردیده است در وبلاگ یا کانال تلگرامی پایین منتشر می گردد.

۱۳۹۷ مرداد ۲, سه‌شنبه

سخنان حکیمانه


مجید نواندیش : ما آدم ها کنترل اختیار و اعمال هیچکس دیگه را نداریم تنها و تنها اختیار دار و مالک اعمال و رفتار خودمون هستیم.

حسنی جوانی کن، حسینی پیرمردی کن !
حسنی زندگی کن، حسینی بمیر!

آیه 92 سوره آل عمران: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ
هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.


امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند و کسی که برای دین خدا کار کند، خدا دنیای او را کفایت می‌کند
پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنْ اَصْلَحَ سَريرَتَهُ اَصْلَحَ اللّه ُ عَلانيَتَهُ؛
هر كس باطن خود را اصلاح نمايد، خداوند ظاهر او را اصلاح مى كند

مردانگی به پایبند ماندن به قول و حرف است و ربطی به مرد و زن هم ندارد. این را فرشتگان هم معتقدند.

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفستبا دوستان مروّت با دشمنان مدارا. حافظ

پیامبر اسلام: ان الاعمال بالنیات

سیستم این دنیا بر مبنای تعادل است، سعی کنید همواره متعادل رفتار کنید، از افراط و تفریط در عملکرد خودداری کنید تا راه مستقیم را در مسیر زندگی طی کنید.

شهدای جنگ اگر شهید شدند بخاطر این بود که فقط خواستند به تکلیفشان عمل کنند. کافی است در این دنیا هر کس سعی کند تکلیف و مسئولیتش را خوب و درست انجام دهد. در اینصورت این دنیا احتمالا گلستان می شود.

بزرگترین دروغ، دروغ گفتن به خود و فریب دادن خود است.


ضرب المثل های ایرانی عمده اشان بسیار زیبا و حکیمانه هستند. ضرب المثل های کل کشورهای دنیا حکیمانه هستند. حکمت با علم تفاوت دارد. حکمت سخن موجز است که چکیده علم را بیان می کند.

۱۳۹۷ خرداد ۲۰, یکشنبه

سخن جبرییل امین درباره چرایی توحید


مجید نواندیش : اما توحید، چرا با شرک مخالفیم؟ چون شرک باعث ضعف فکری، اندیشه و سستی پایداری انسان نسبت به خیر می شود. تعدد خدایان انسان را گیج می کند. پیشنهاد میکنم درباره الهه ها و خدایان یونانی تحقیق کنی. هوای نفس توسط الهامات شر به برداشت ها از خدایان مختلف اضافه می گردد. تناقض دارند. توسط انسان های امروزی باور نیستند. همچون مقدس دانستن گاو توسط هندی ها. لذا خدا را غیر قابل دید، فرای آسمان ها قرار دادیم. یکی کردیم. صراط مستقیم یکی است. حق یکی است اما راه های شر فراوان است. آن صراط مستقیم به خدا ختم می شود. آن را خدا حق نامیدیم. آن را خدایی نامیدیم. یک نسبت شرفی است. بشر را از تناقض، خطا، اشتباه، نجات دادیم. خدا را مظهر همه خوبی ها معرفی کردیم تا بشر دچار ضعف فکری، اندیشه نشود. سعی کند خدایی زندگی کند، خمودی پیدا نکند. حالت کرنش و تعظیم نسبت به اشیاء و دیگر موجودات کره زمین پیدا نکند. انسان دوست دارد قدرت برتری وجود داشته باشد. این حقیقت است. نیاز دارد. ما سعی کردیم این نیاز را برآورده کنیم، در جهت و راه درست. از این نیاز برای جهت خیر استفاده کردیم. جبرییل بودم.تمام.

یادداشتی از سادات موسوی

مطمئني مشرك نيستي؟

محمّد حسين كريمي پور 

اصلا مطمئن نباش! 
جانم برايت بگويد از  امام موسي صدر، تحفه اي قرآني ، گزيده كه شنيدني است. 

"كساني كه فرعون و هامان را مي پرستيدند، بر آن دو نماز نمي گذاردند. بلكه حق مطلق را با آنها مي دانستند و بر آن عقيده بودند كه آنها اگر سخن بگويند، حق همان است و اگر كاري انجام دهند، عين حق است و اگر از چيزي خودداري كنند، حق در امتناع شان است."

عقل، حجت خدا بر توست. عقل جوهره "آدميت" توست. حتي اصالت انبياء و اديان بايد به محك عقل،  بر تو ثابت شود. اگر اين حجت خداي واحد را تعطيل كني و انسان جايز الخطاي ديگري را جاي آن بنشاني، آن انسان را پرستيده اي ! 
هر كس تو را به انقياد مطلق عقلاني دعوت كرد، دعوت به شرك مي كند.

راستش گفتمان تشيع عقلاني براي ما شيعيان آئيني صفوي،  غريبه شده است. خيلي تلاش لازم است كه مذاقمان كم كم به سوي تشيع علوي مايل شود.

بر اساس اين قاعده مرحوم صدر، بايد اعتراف كرد كه من و بعضي از شما، شرك را تجربه كرده ايم.  
اللهم توبه!

پیام جبرییل امین به عامه مردم


فرشتگان و ملائکه می گویند دستورات و احکام دین بر پایه اعتقادات آن قوم و زمان خود تعیین و مشخص می گردد. مواردی از اعتقادات که لازم بدانند ارتقاء می دهند. یا دستورات جدید می دهیم. اما بنا بر عدم مخالفت با اعتقادات پایه آن قوم و حفظ آنها می باشد. اینگونه مخالفت ها و ناسازگاری ها هم با دین جدید کمتر می شود. برای شما درک این مسئله سخت و دشوار است و ما این مسئله را درک می کنیم. اما لازم است که تاریخ را بدانید و بفهمید. اعتقادات، محدودیت های آن دوران را بفهمید تا بتوانید دلایل تصمیم گیری ما را بهتر درک کنید.. این یک پیام عمومی است برای عامه مردم. حفظ و نگهداری اعتقادات آن قوم و قرار دادن آن جزء ادیان، به معنای درست بودن همیشگی آنها نیست. بلکه خاص آن زمان و زمان و مکان خاص خود می باشد. باید قوانین حاکم بر همه ادیان و اجزاء مشترک آنها را بفهمید تا با اندیشه ها و اعتقادات عامه ما بیشتر آشنا شوید. آنها اصل دین می باشد. ما در زندگی خصوصی پیامبران اینکه همسر بگیرند، چند تا همسر بگیرند دخالت نمی کنیم. ما در شیوه و روشی که پیامبر برای توسعه دین و پیروزی حقانیت انتخاب کند پیامبر را آزاد می گذاریم. کمک و راهنمایی در جهت پیشبرد حق می کنیم. اما مانع نمی شویم. ممکن است در شیوه ای که انتخاب می کنند بعضی دارای نقطه قوت، بعضی دارای نقطه ضعف هایی باشد. ما این ها را می پذیریم و دخالت نمی کنیم. دین بر حسب نیاز می آید. پیامبران بر حسب ضرورت برگزیده و انتخاب می شوند. محدودیت ها وجود دارد. یک نعمت نیست. اگر بر ژاپن پیامبر نفرستادیم چون نیازی احساس نکردیم. مردم آنجا بر پایه و راه و روش درستی زندگی می کردند. اگر پیامبران دسته بندی شده اند، برخی سخن از تناسخ گفته اند، برخی سخن از معاد، برخی دو قطب خیر و شر، مصلحت ما اینطور ایجاب کرده است. تجربه های معنوی منحصر به فرد هستند. هر پیامبری به فراخور حال معنوی از تجربه معنوی بهره مند شده است و برداشت هایی داشته است. این برداشت ها می توانسته صحیح یا حتی غلط باشد. این ارتباط به میزان بهره مندی و برداشت پیامبر از تجربه معنوی خود داشته است. ما به زور چیزی به خورد کسی نمی دهیم حتی پیامبران. همین که اصول دین و آن اجزا مشترک به هر نحوی برقرار شود و حداقل ها برآورده شود برای ما کفایت می کند. هر دینی رسالت و اهدافی داشته است. بطور مثال اسلام وظیفه تنزیه و پاک کردن چهره پیامبران پیشین و قبلی را داشته است. قرار بر غلو نبوده است. عیسی ارتقاهای خاص به یهودیت داده است و به رسالت خود عمل کرده است. هدف تعطیل کردن دین یهودیت نبوده است. ارتقاء بوده است با اهداف خاص و مد نظر ما فرشتگان. دین یهودیت برای مسیحیان کماکان برقرار است. اشتباه کرده اند که آن را تعطیل کرده اند. برداشت های اشتباهی از رفتار شخصی عیسی داشته اند. عیسی اگر شراب خورد، رفتار شخصی بوده است، اشتباه کرد. حکم پیشین تعطیل نمی شود. اما درباره داستان پیامبران غلو کرده اند. بعضی را خود ساختیم، بعضی مردم. بخاطر اینکه اخلاقی  و حامل پند و اندرز بوده اند و دانستن آنها برای مردم مفید فایده بوده است. ما اینگونه عمل می کنیم و بنظر خودمان مرتکب اشتباه هم نشدیم. عاقلانه تصمیم گرفتیم و حق را پیروز گرداندیم با توجه به شرایط زمان و مکان. شما هم سعی کنید واقعا حق جو باشید و بسته به شرایط عاقلانه تصمیم بگیرید. لازم نیست پیرو پیامبران باشید. عاقلانه عمل کنید و حق را بسط و گسترش دهید. خودخواه نباشید. نپندارید آنچه می گویید 100% صحیح است. ممکن است خطاکار شما باشید. شناخت حق سخت نیست بشرط آنکه گرفتار دنیا نشوید و پاک بتوانید فکر کنید. این است پیام ما برای شما مردم. جبرییل بودم.  

۱۳۹۷ خرداد ۷, دوشنبه

تغییرات دین اسلام (3)

مجید نواندیش : حج را برای مسلمانان بغیر از ساکنان عربستان حرام می گردد، چون حافظ مناسبی از بیت الله حرام نبودند. این نعمت از آنان گرفته می شود. چون در وقوع حوادث منا عمد داشتند و شیطنت کردند.
مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین
این درخواست نیروهای شر بود و بصورت دائم تقاضا دادند. داده شد اما مشروط تا وقتی که عربستان از تفرقه اندازی دست بر اندازد و در جهت حفظ وحدت مسلمانان بکوشد.

نماز آیات وقتی لازم و ضروری می باشد که فرد دچار ترس و وحشت بشود.  یک زمانی مردم دلیل کسوف و خسوف را نمی دانستند، دچار ترس و وحشت می شدند. برای همین آن موقع لازم بود نماز آیات بخوانند. اما دیگر مردم دچار ترس و وحشت نمی شوند ، لذا لازم نیست. اما بعد از زلزله، طوفان های بزرگ ، سیل افرادی که دچار ترس و وحشت می شوند لازم است که نماز آیات بخوانند بلکه آرامش پیدا کنند.

اما درباره عده و صیغه. صیغه کماکان مجاز است. اما متاسفانه عده ای از آن متاسفانه اسباب خود فروشی، جنده خانه درست کردن قرار داده اند. عده بدون دخول یا با دخول کماکان لازم و ضروری است. می تواند مدت آن 3 ماه نباشد و تغییر داده شود. اما رعایت آن کماکان لازم و ضروری است. حداقل مدت صیغه یک ماه قرار داده می شود. کمتر مجاز نیست. مردان متاهل مجاز به صیغه کردن نمی باشند. اینکه اذن پدر برای دختر لازم است یا نه؟ اظهار نظر نمی کنند ترجیح میدهند کماکان محل اختلاف باقی بماند. گرفتن مهریه و مبلغ در قبال صیغه کماکان مجاز می باشد. هدف از صیغه کمک به افرادی می باشد که در ازدواج کردن ناتوان می باشند. یک هدف عده فهمیدن بچه دار شدن یا نشدن با دخول بوده است که امروزه با روش های نوین به سرعت قابل تشخیص می باشد. اما هدف های دیگری هم داشته است و برای همین لازم است که رعایت گردد.
خمس نصف آن سهم امام است. نصف آن سهم سادات است. بنظر من همانطور که قبلا اشاره کردم مبحث خمس و سهم امام از امام هفتم به بعد بطور جدی مطرح شد. از زمانی که امامان تحت فشارهای شدید حکومتی قرار گرفتند و از نظر مالی دچار مضیقه شدند. همچنین شیعیان هم دچار مضیقه شدند. درباره سهم سادات هم گفته اند چون به سادات صدقه حرام است برای آنان خمس را قرار داده اند. در حالیکه امروزه دیگر سادات و غیرسادات ندارد، همه اشان صدقه و کمک دریافت می کنند. پس از این نظر خمس نصف آن بی معنی شده است. شخص به تفکیک بین سادات و غیرسادات اعتقادی ندارم و آن را تبعیض نژادی می دانم. اکنون هم دیگر در مضیقه مالی نیستند. بنابراین خمس را بی معنی می دانم.
احتمالا فرشته و ملائکه می گویند تقریبا درست است، تقریبی، درست و غلط دارد.

زکات هم، همه چیز برای خودش زکات دارد. علم زکات دارد. وقتی یک نفر عالم شد به توانایی رسید که بتواند از علم خودش ببخشد، زکات دارد و از علم خود به دیگران بهره باید برساند. درباره مال هم همینطور است. وقتی فرد به توانگری و بی نیازی رسید و از نظر مالی جزء رتبه های بالای در آمدی قرار گرفت، واجب است که زکات دارد و به مساکین و فقرا پول خود را ببخشد. اما زکات را بر 9 چیز واجب کرده اند. تصور می کنم آنها بواقع نشانه های توانگری در آن زمان بوده است. مسئله اینجاست که انسان دارای طمع می باشد. هیچوقت خود را از نظر مالی بی نیاز و توانگر احساس نمی کند. برای همین باید نشانه هایی برای این بی نیازی و توانگری ذکر کنند که افراد بدانند از کی زکات بر آنها واجب می شود. الان می توان گفت کسانی که جزء دهک های بالای درآمدی هستند و مثلا درآمدی بالای مقدار x تومان دارند موظف هستند که زکات دهند.

دریافت پول ، کالا و ... تحت هر عنوانی هدیه و ... بابت خواندن نماز واجب مثلا بصورت امام جماعت و .... مبطل نماز واجب بوده و آن نماز باطل می باشد. این حکمی است که صادر می شود و شوخی بابت آن وجود ندارد. نیت نماز واجب باید خالص و کاملا قربه الی الله باشد. ایجاد هر گونه شبهه ناخالصی در نیت آن سبب باطل شدن آن نماز می باشد. اصلا برای نماز واجب دریافت کردن پول بی معنی است. اگر واجب است دیگر چرا باید پول دریافت کرد؟ تحت هر عنوانی؟ اگر برای خدا خوانده می شود. پول دریافت کردن بابت آن و پول پرداخت کردن بابت آن بی معنی است فرقی هم نمی کند آن نماز در جایگاه امام اقامه گردد یا ماموم. از این نظر فرقی بین امام و ماموم نیست. هر دو در حال عبادت و بجا آوردن واجب پروردگار هستند.

حکم اهل بیت درباره زیارت قبور ائمه این است: امامان شرم حضور از مردم دارند. آنها در زندگی خود در چنین مکان های پر زرق و برق و اشرافی زندگی نکرده اند که حالا بعد از مرگ برایشان چنین مکان هایی بسازند. امامان بابت ساختن چنین مقبره هایی برایشان، از مردمی که حضورشان می رسند شرم دارند. لذا تا وضع مقبره ها بدین صورت است منع می کنند که مردم حضور پیدا کنند. امامزاده ها در هر شهر و روستا که ساخته اند بواقع بتخانه های جدیدی است که برافراشته اند و ساخته اند. متاسفانه مایه شرم است.



اما درباب احکام تبعیض آمیز درباره زنان در اسلام و علت آن. اگر زنان سنتی جامعه قدیم که در اجتماع حضور نداشتند، را از نقل عقل و خرد با زنان اصطلاحا امروزی جامعه که در جامعه حضور فعال دارند متوجه می شویم تفاوت بسیار زیادی بین زنانی که به هر نحوی در جامعه حضور پیدا می کنند با زنان سنتی خانه دار قدیمی وجود دارد. شخصا این تفاوت را دیده ام و احساس کرده اند. از نظر خرد و درک و بینش بین این زنان تفاوت قابل محسوسی وجود دارد. علت سخنانی که درباره زنان گفته اند و احکام تبعیض آمیز همین می باشد. در گذشته در قرون گذشته، زنان را در خانه ها نگه می داشته اند. زنان کمی امکان و اجازه حضور در اجتماع را پیدا می کرده اند. به همین دلیل زنان نسبت به مردان که در اجتماع حضور پیدا می کرده اند از نظر سطح درک و بینش تفاوت محسوسی داشته اند و مردان برتر از زنان بوده اند. از این تفاوت سطح درک و بینش به همان عقل و خرد نام برده اند ولی منظور همین تفاوت سطح درک و بینش می باشد. با توجه به اینکه امروزه زنان در اجتماع حضور پیدا کرده اند و دیگر هم رده مردان تقریبا شده اند. احکام تبعیض آمیز درباره زنان لغو می گردد. اما ملائکه و فرشتگان کماکان معتقدند که ارث زنان باید نصف و کمتر از مردان باشد. بدلیل اینکه مردان به تمکن مالی بیشتر از زنان نیازمند هستند.

در زمانی به یک تور جنگلی رفتم. در آن تور عموما آدم ها با شخصیت محسوب می شدند. شبانه جمعی از زنان و مردان تور، دور هم جمع شدند و به مصرف مشروبات الکلی ، عرق پرداختند. شب اول من خوابیدم و در جمعشون حضور نداشتم. صبح انتظار بدخوابی خماری ازشون داشتم. اما چنین چیزی مشاهده نکردم. شب دوم تا اونجا که خستگی اجازه میداد سعی کردم در جمعشون حضور پیدا کنم، بدون اینکه به مصرف مشروبات بپردازم. متوجه شدم با مصرف مشروبات الکلی دچار بهجت هیجان و شادی می شوند. من ندیدم که در آنجا زنان و مردان از خطوط قرمز رد شوند، با هم کارهای ناشایسته و رفتارهای ناشایسته بکنند. با هم شوخی واردی می کردند، اما بی ادبی و خارج شدن از دایره ادب ندیدم. بعد از خوابیدن من متوجه شدم که تعدادی از آنان شب به جنگل رفته اند و بهشان هم خوش گذشته است و شب در جنگل خوابیده اند. همچنین صبح هیچ اثری از خماری درشون ندیدم و از یکیشون سوال کردم مثلا خمار نیستی؟ گفت نه اصلا. من موقعی که در حضورشون بودم متوجه شدم به اندازه خاصی و به اندازه لیوان های (فک کنم اصطلاحا پک ها) خاصی مصرف می کنند که مست نشوند (یه همچین چیزی). هر کس میزان مقداری که می توانست مصرف کند را می دانست و در این مورد مواظب بود. جمع شاد و صمیمی بوجود آمده بود. برای من سوال ایجاد شد؟ آیا واقعا با این شرایط مصرف مسکرات ممنوع است؟ چرا باید ممنوع باشد؟ من موردی از گناهان ظلم به خود، ظلم به دیگران در آن ندیدم. ملائکه و فرشتگان سوال کردم و به من گفتند اجازه داری و سعی کن یکبار خودت مشروبات الکلی را مصرف کنی. این اجازه را هنوز هم به من داده اند و من هنوز فرصت مصرف آن را پیدا نکرده ام. گفتند باید خودت درک کنی قضیه چیست تا بفهمی. بعد از سفر و .... مدت ها که درباب این قضیه فکر می کردم و ازشون مدام سوال می کردم؟ آخرش به من گفتند حکم جدیدی صادر می شود. بدمستی ممنوع می شود (یه همچین چیزی). اما اینکه بدمستی چیست را یا باید یکبار خودت مصرف کنی تا بفهمی، یا اینکه از مست ها و آنها که اهل مصرف مشروبات هستند بپرسی تا بفهمی. چنین چیزی گفتند، مصرف کردن مشروبات و مسکرات تا آن قدر که فردا صبحت خراب شود. تا آن قدر که نتوانی رانندگی کنی مشابه همان گذشته و احکام قبل می باشد. حرام است و در این بابت شوخی و مزاحی نیست. اما به دلیل اینکه امروزه انسان ها قدرت خود کنترلی بیشتری نسبت به گذشتگان پیدا کرده اند، اجازه مصرف مسکرات در باب درمانی، مسائل مفید، و تا حدی که اصطلاحا به قول خود شرابخوارها، بدمستی پیش نیاید مجاز است اما مکروه است. چون می تواند آمادگی و میل انسان به بدمستی و اعتیاد به الکل و ... را زیاد کند. من خودم شخصا با این مورد هنوز موافق نیستم. شاید یکبار مصرف کردم موافق شدم J. بنظرم از نظر حکمی می تواند مضرات بیشتری نسبت به خیرات آن داشته باشد. بواقع شر این حکم از خیر آن بیشتر است برای همین الهی و حق محسوب نمی شود. واقعیت این است که در جمع های خودمانی، مهمانی های مختلط و .... امکان خود کنترلی توسط انسان ها وجود ندارد. همچنین این افراد آدم های باشخصیتی محسوب می شدند مواظب بودند. همه اینطور نیستند. می گویم این حکم فعلا هنوز مصوب نشده است و خودم باهاش مشکل دارم. ممکن است باعث گمراهی مردم شود. نیازمند بررسی بیشتری، تفکر بیشتر می باشد. ملائکه و فرشتگان می گویند مجاز کردن به معنای تشویق کردن به مصرف نیست. کراهت دارد، بهتر است مصرف نشود و اینکار صورت نگیرد. به نفع خود انسان ها است. به دلایلی که در معایب مسکرات و .... قبلا مطرح شده است. تغییراتی روی داد، می گویند جزء استثنائات هست. جز در موارد استثنایی مجاز نمی باشد. همچنین مکروه جدی شد. می گویند جزء ادات استثناء هست. حالا یعنی چه؟ خودم هم هنوز نمی دانم؟
شخصا در گذشته یک تور دیگر هم رفته بودم. در آنجا دیدم، الکل مصرف می کردند بعد می خوابیدند. یا مثلا شب مصرف می کردند، آن قدر مصرف می کردند که اصلا نمی فهمیدند چه دارند می گویند، سخنان شیاطین بر زبانشان جاری بود و با من صحبت می کردند. بعد تا ساعت 10 صبح فردا هم خواب بودند که از نظر بنده قابل قبول نبود.


درباره ربا باید بگویم ربا شخصی است نه سازمانی. نه اینکه گرفتن سود و بهره زیاد سازمانی و بانکی از نظر اقتصادی خوب باشد. خوب نیست. اما به دین ارتباط ندارد. دین در حوزه فردی و تربیت اخلاقی اشخاص می باشد. حرام شدن ربا بخاطر کنترل حرص و طمعی که در ربادهنده ایجاد می شود و ایجاد ظلم به ناچار در ربا گیرنده حرام شده است. حکم جدیدی صادر می شود قرض دادن اگر میزان سود آن به اندازه میزان تورم کمی بالاتر تعیین شود، ربا محسوب نمی شود.

پاسخ به شبهات (4)

مجید نواندیش : تصور می کنم احتمالا در رسوم اعراب، پیشنهاد همسر گزیدن بعضی مواقع از طرف پدر دختر مطرح می شده است و در این حالت اگر این پیشنهاد رد می شده است، آن خانواده این جواب رد را مایه شرمساری برای خودشان می دانسته اند. این تصور هم بنظرم محتمل است و لازم است که درباره اش تحقیق کنم.

چرا دیگر پیامبر نمی آید؟ چون نیازی نیست. یک زمانی بود مردم آگاه و بیدار نبودند. لازم بود تا آگاه شوند دانا شوند. اما امروزه در دنیای متمدن امروزی همه آگاه و بینا به حد کافی هستند. همه خوب و بد را می شناسند. همه می دانند انسانیت خوب است. دیگر نیازی به آگاه و بیدار کردن نیست. بواقع همه ما آگاهانه بدون اینکه شاید خودمان مطلع باشیم انتخاب هایمان را کرده ایم.

درباره گوشت سوال کردم. فرمودند گوشت خوک حرام قطعی است. اما درباره روش ذبح هر کس به روش دینی خود عمل کند این برایشان ارجح است گوشتی مصرف کنند که به روش دینی خودشان ذبح شده باشد. اینطوری برایشان بهتر است.


درباره آیات تحدی قران، می گویند قران در اصل کلام شفاهی بوده است. آیات تحدی قران مربوط به همان عصر و منحصر به همان عصر می باشد. در آن عصر کسی توانایی همآوردی و سخن گفتن مانند قران را نداشته است.

درباره موسیقی و غنا باید بگویم وقتی که قران را با صوت می خوانند. وقتی اذان داشته ایم. برای چی موسیقی و آهنگ های قشنگ باید حرام و ممنوع باشد. متاسفانه مجتهدین بجای اینکه در حلال و حرام بر مبنای تواتر و احادیث متواتر عمل کنند. اگر به یک حدیث نادر هم برخورد داشته اند، به عنوان تقوی و ترس از خدا آن را هم حرام کرده اند و بواقع این دنیا را مایه عذاب برای ما ساخته اند.

درباره بارگاه هایی که برای ائمه ساخته اند، باید بگویم اهل بیت خودشان می گویند مگر ما در دوران زندگی خودمان اینطور زندگی کردیم که برای مرگ ما اینطور کرده اند. ما با زیارت آمدن مردم مخالف نیستیم. ولی با این جلال جبروت واقعا احساس شرمندگی میکنیم.

درباره داستان خضر، موسی و کشتن بچه، خضر بچه را یک سکته داد. بعد بچه را احیا کرد و دوباره زنده کرد. بدین ترتیب روحش را تغییر داد. بواقع جفت روحش را عوض کرد. از روح های پلید با وی جفت شده بود ، تغییر جفت روحش را داد. خضر آب حیات نوشید و روح وی حیات دائمی یافت. بصورت استثناء و خاص روح وی در اجنه ظهور یافته است و وی بصورت یک جن بعد از مرگ خود ادامه حیات داد. استدلال، اینکه پیامبر فقط صوتی از خضر پشت کوچه می شنیدند و می گفتند این خضر است. خضر بصورت جن ادامه حیات میدهد.


بطور کلی و بطور طبیعی، تعالی و رشد روح بر روی کره خاکی و هنگامی که همزیستی با انسان دارد، سهل است. کافی است که انسان وار زندگی کنید. اما تعالی و رشد روح و پاک شدن روح از آلودگی، بدون همزیستی با انسان و بصورت خالی، در عالم برزخ و معاد، سخت ، دشوار، طاقتفرسا و جانفرسا می باشد و مایه عذاب می باشد.

اهل بیت می گویند سید آن است که آبروی ما را حفظ نماید. همین و بس.

درباره صفات غلوگونه که امامان درباره خود گفته اند. امامان خود می گویند که در مجاز صحبت کرده اند. واقعا مجاز است. دلیل آن این بوده است که در آن مواقع پیروان و شیعیان امامان در اقلیت بوده اند. هدف جلب پیروان بیشتر نه از روی خودخواهی و منافع شخصی بلکه برای گسترش حق بوده است.

درباره چگونگی تولد عیسی، ملائکه و فرشتگان بطور جدی می گویند جزء اسرار است و آن را فاش نخواهیم کرد. هر فکری هم می خواهید بکنید. اما جزء اسرار است و فاش نمی کنیم.

درباره اسطوره هایی که ساخته شده است. مثلا داستان ابرهه و عام الفیل، می توان گفت در صحرا طوفان شن شده است. باعث رم شدن فیل ها شده است. همچنین دسته پرندگانی آمده اند و رفته اند که از طوفان شن فرار می کرده اند، بعد چنین داستانی ساخته شده است. یا مثلا داستان موسی، موسی و یارانش بسختی و هنرمندی، راه ارتباطی با اونور رودخانه وصل کرده اند، مثلا ریسمان محکمی به آن طرف رودخانه بزرگ نیل بسته اند و بعد با استفاده از آن رد شده اند و بعد این داستان ساخته شده است. فرعون هم سعی کرده است همینکار را بکند اما موفق نشده است و غرق شده است مثلا شاید ریسمان پاره شده است. اصلا شاید پلی ساخته اند بعد وقتی می خواسته فرعون از روی پل رد شد، یاران موسی پل را خراب کرده باشن و پاره کرده باشند. یا مثلا در امام عل می گویند ردت الشمس صورت گرفته است. امام علی در جنگ و مسافرت بوده است. می دانید که غروب و مغرب خورشید در مکان های مختلف با هم اختلاف دارد. در آن مکان نسبت به زمان معمولی تر خورشید دیرتر غروب کرده است گفته اند ردت الشمس صورت گرفته است.. یا مثلا ابراهیم در یک شرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته است، تحت آزمون و شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار گرفته است توسط حکام وقت که عموما آدم ها در آن شرایط می مرده اند اما وی نجات یافته است گفته اند از آتش بسلامت عبور کرد. یا مثلا درباره موسی درباره اژدها شدن عیسی می توان گفت شاید شعبده بازی بوده که توسط ملائکه و فرشتگان به موسی آموخته شده  که برتر و قویتر از روش های دیگران و شعبده بازان آن زمان بوده است. ید البیضاء احتمالا درست بوده است. در آن زمان مردم چشم سوم داشته اند و چشم سوم آنان باز بوده است. پروردگار و ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که یک دست موسی روشن تر و درخشان تر از حالت معمولی بچشم آید. یا مثلا درباره شق القمر اینطور نیست که واقعا ماه نصف شده باشد و بهم چسبیده باشد. بلکه بخاطر داشتن چشم سوم و باز بودن چشم سوم، ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که این چنین در نظرشان جلوه گر شود. تازه اگر این مساله و واقعه تاریخی راست باشد. البته همه این ها که می گویم تقریبی است. ممکن است درست باشد ممکن است نباشد. فقط برای تقریب به ذهن شما می گویم. ممکن است چیز دیگری بوده باشد. ممکن است تا حدی درست و نیاز به توضیحات بیشتر داشته باشد و ..... زنده شدن مردگان توسط عیسی می توانسته واقعا معجزه باشد. بنظرم محال عقلی نیست شاید هم اشتباه میکنم. شاید هم روند احیا بوده است که روی می داده است. شاید هم تقریبا زنده بوده اند مثل آنان که به سردخانه می برند و بعد چند روز می فهمند زنده هستند، اینطوری احیا و زنده شده اند. طوفان نوح مسلما کل زمین نبوده است. در بخشی از زمین شاید اصلا در قریه ای فقط روی داده باشد. سیلی بوده است که آمده است. همانطور که گفتم اینها فقط برای تقریب است. نمی دانم، الله اعلم. خیلی هم برایم مهم نیست. درباره روندهای و حوادث تاریخی ما هر چه بگوییم فقط فرضیه خواهد بود. قابل اثبات نیست. آنچه واقعا روی میداده می تواند نامشخص مبهم برای همیشه بماند.

نیروهای شر و خیر، بر روی زلزله، آب و هوا، باران و ... می توانند تاثیراتی داشته باشند. همانطور که مقاله نیروهای شر گفتم می توانند باعث زلزله های با قدرت و ریشتر کم بشوند. این بدین معنی نیست که تمامی باران ها، زلزله ها و ... کار نیروهای خیر و شر می باشد. خیر روال زندگی طبیعی می باشد. اما بصورت استثناء نیروهای خیر و شر هم می توانند موجب تاثیراتی در این ها بشوند. بنده در این زمینه دارای تجربه های معنوی قوی می باشم و از این نظر تقریبا مطمئن هستم. از نظر زلزله کاملا یقین دارم. تجربه معنوی های بسیار قوی در این زمینه دارم که از ذکر آن خودداری می کنم. آب و هوا هم حدس 60% می زنم. می توانند باعث باران های خفیف و نم نم باران که لذت بخش است بشوند. احتمالا هم می توانند باعث طوفان های شن و بارانی ناگهانی شوند که اصلا از طریق هواشناسی هم پیش بینی نشده بوده و قابل پیش بینی نیست. دقت کنید این ها استثناء است. عموم دلیلی ندارد در این موارد دخالتی بکنند. مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد. بنابراین روند طبیعی آب و هوایی، گسل های زمین و برخورد آنها با هم روند طبیعی را تشکیل میدهد. اما یک حالت استثنایی و خاص هم می تواند وجود داشته باشد که حاصل دخالت نیروهای غیب باشد.

انسان های پرهیزگار، دارای درجه و مقامات بالای معنوی از جمله پیامبران و ائمه، معصوم نیستند. اما کم اشتباه و کم خطا می باشند. در آنها یک صفت خود محاسبه، حساب کشیدن از خود، خود مانیتوری و خود کنترلی وجود دارد. این صفت هم می تواند اکتسابی باشد. رزمنده هایی بوده اند در دوران جنگ تحمیلی که هر روز در دفترچه ، گناهان هر روز خود یادداشت می کرده اند و بدین طریق صفت خود محاسبه و خود کنترلی را در خود تقویت می کرده اند. حواسشان نسبت به آدم های عادی بیشتر جمع رفتار و کردارشان می باشد. وقتی اینطور هستند، در صورت بروز خطا و اشتباه، هنگام شروع خطا و اشتباه ، هم ملائکه و فرشتگان با نشانه هایی سعی می کنند آن ها را متوجه خطا و اشتباهاتشان بکنند. بواقع آنها را از خطا و اشتباه محافظت کنند. این پاداش آن خود محاسبه و خود کنترلی قوی آنها می باشد. اما باز هم انسان است، ممکن است با همه نشانه ها و مواظبت ها، دچار خطا و اشتباه و مصطلحا گناه شود.


عبدالله بن سعد بن أبي سرح، كه قبلاً اسلام آورده و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش باز گشته بود. اما "عثمان بن عفان" كه برادر رضاعي او بود، وي را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را نزد رسول خدا آورد و برايش امان خواست. رسول خدا به وي امان داده، سپس عبدالله اسلام آورد و در خلافت "عمر" و "عثمان" به كار گماشته شد[1]. داستان وی را می توانید مطالعه کنید. بنظر من وی با قصد قبلی و به هدف جاسوسی بعنوان کسی که سواد داشت مسلمان شد و وارد مدینه شد. کاتب وحی شد، بعد هم فرار کرد و به دروغ به پیامبر نسبت داد پیامبر با سخنان من درباره قران موافقت می کند و آنها را هم می نویسد. همانطور که می دانید حکم جاسوس در بسیاری از کشورها در گذشته ای نه چندان دور، قرن بیستم اینها مرگ بوده است.

پروردگار یا رب عالم

مجید نواندیش : مراد از بازگویی تجربه معنوی بالا این می باشد که علی الظاهر پروردگار یا رب هم در این عالم وجود دارد. مدیریت عالم ملکوت و ملائکه و فرشتگان با پروردگار می باشد. درباره وی اطلاعات دقیقی ندارم. مسلما وی هم توانای مطلق و دانای مطلق نمی باشد. اما ایشان خودش گفت که داناتر، عاقل تر و تواناتر از ملائکه و فرشتگان و دیگر موجودات عالم غیب می باشد. مدیریت عالم ملکوت با پروردگار می باشد. احتمالا پروردگار از جنس روح باشد. فرشتگان و ملائکه وی را عبادت می کنند که مقصود به واقع این می باشد که به وی احترام می گذارند.

۱۳۹۷ فروردین ۲۵, شنبه

شرح یک تجربه معنوی (نهم بهمن ماه 1396 ، نگارش دو سه روز بعد)



مجید نواندیش : شبی بود که برف سنگینی باریده بود، من مطلب مربوط به تشریح روح را گذاشته بودم.
به من گفتند خطر بسیار جدی شده است، امکان دستگیری یا قتل وجود دارد، گفتند باید امشب مطالبی که لازم است را در اینترنت منتشر کنی تا بماند، تا صبح باید بیدار بمانی.
طی نوشتن مطالب حضرت جبرییل اهل بیت، حضرت اسرافیل با من سخن گفتند و من بشدت دچار ضعف انرژی می شدم و روشهای تقویت انرژی را به من یاد دادند، خوردن و مکیدن هسته خرما، خود خرما، ماست و ....
این ادامه یافت تا وقت نماز صبح. به من گفتند به نماز بایست ما به تو اقتدا می کنیم. فکر می کنم فرشتگان بودند. در طی نماز جمعیتی بعد نماز گفتند فتبارک الله احسن الخالقین،
بعد از طریق گوش چپ پروردگار با من سخن گفتند (البته واقعا نمی دانم شک دارم من تصور می کردم خداوند و رب قادر به سخن گفتن نیستند، دلم گواهی میدهد پروردگار بودند). با من خیلی سخن ها گفتند. از من خواستند دعایی کنم تا استجابت کنم که من نکردم و گفتم راضیم به رضای شما. حکمت 7 روز آفرینش را برایم گفتند. به من گفتند تشتی آب کنم و بگذارم جلویم و تا 10 روز از آن بخورم تا شفا یابم. من را مورد تشویق قرار دادند. فکر می کنم شک دارم گفتند لوسیفر عتید من بود و از غصه دق کرد. بسته بودن سیستم را در بچگی خودم رسیده بودم یاد آوری کردند و به خاطرم آوردند و به زبان خود شرح دادند.  یاد نمازهایم و ....در بچگی و نوجوانی و جوانی کردند. من را مورد تشویق قرار دادند.  دعا کردن آداب فراوانی دارد. دعا برای نیروهای شر نشود. دعایی نشود که اشتباه باشد. و .... من اینها را در کودکی تا حدی آموختم. فقط می دانم در بچگی بسیار تیز بوده ام. دلم هوای بچگی ام را کرده است.  
یادم آوردند در بچگی توفیق خدمت به حق را از پروردگار خواستم و با خداوند عهد بستم فقط تا موقعی که در راه حق هستم زنده بمانم در عوض و خداوند فرمودند فاستجب لکم ، سه روز بعد پروردگار فرمودند اینقدر در راه حق می دوانیم تو را از پا بیفتی بچه گستاخ پررو تا دیگر با من اینطور شرط و بیعاوه نکنی. مثل اینکه هر کس حداکثر حداکثر سه بار امکان این دارد که مرگش به تاخیر بیفتد. من فکر می کنم اینطور که می گویند دو بار را بخشیدم. در توهمات بچگانه دقیقا یادم نیست چه کارهایی کرده ام.

یکی از یافته های من در کودکی این بود در کلمه مقام معنوی، همه سقوط ها و گمراهی های مقامات معنوی ناشی از آن کلمه اول یا مقام است. بعد از آن به مقام دنیوی می رسند، گمراه می شوند و باعث می شود معنویت خود را از دست بدهند. در کودکی بر روی کلمه مقام، در مقام معنوی خط کشیدم. از خداوند مقام معنوی خواستم اما خواستم که بواسطه آن شناخته نشوم و ناشناس بمانم. 

من چشم دیدن ندارم، نمی دانم چه کسانی حاضر بودند، اما بنظرم شلوغ بود. من را آدم نامیدند. به من گفتند الان در بهشتی، همسری انتخاب کن ، فردی به من معرفی کردند. من را معجزه قران نامیدند.
پروردگار فرمودند تا آنجا که یادم هست اگر اشتباه نکنم، فرمودند اضطراب استرس فشار بالای زندگی انسان ها من قبلا پیشنهادی داده بودم. ایشان گفتند نه اینطور نیست. باید گوش هایشان کمی درازتر شود. یک میلیون سال طول می کشد.  پروردگار فرمودند این ارواح بیش از حد احساساتی هستند باید متعادل تر شوند. اما اینهم سال ها سالها زمان می برد. یک روز نزد خداوند معادل 50 هزار سال است حدیث داریم فکر میکنم.

۱۳۹۶ اسفند ۱۸, جمعه

پاسخ به شبهات (3)

مجید نواندیش : ما فرشتگان به حقوق بشر که حاصل تلاش و اجماع خود شما انسان ها می باشد احترام می گذاریم و بنظرمان چیز خوبی است. ما همیشه دوست داشتیم انسان به احترام و عظمت خود پی ببرد و این در همان راستا می باشد.

انسان مرجع مشروع امر محسوب می شود اما به شرط اجماع و وحدت در محیطی با آزادی بیان و اندیشه، نه با خودخواهی مضر و یا فریب و مکر و حیله گری

حکم زناکار و لواط کار (سنگسار و پرتاب کردن از کوه) حد نیستند. در صورتیکه فردی زنا کرد یا لواط کرد و خودش به این گناهان اعتراف کرد و راضی بود، برای نجات یافتن از عذاب آخرت در این دنیا در صورت رضایت داشتن می تواند سنگسار شود یا از کوه پرتاب شود. بواقع راه پاک شدن از این گناهان است. با اختیار و رضایت خود فرد ممکن است. شروط دیگر این قدر سخت است که ممکن نیست محقق شود بطور کامل.  مگر در ملاء عام مرتکب فعل شوند که در بسیاری از کشورها این کار جرم محسوب می شود و از نظر ما هم جرم محسوب می شود و می توان مجازاتی دیگر برای آن در در نظر گرفت.

فرشتگان بطور جدی با الکی خوش بودن یا سعی در الکی خوش بودن نفسانی و مادی انسان مخالف هستند. در قرن ها و انسان های دوران مختلف هم این سعی در الکی خوش بودن متفاوت می باشد. اما مثال جدی این سعی در الکی خوش بودن استفاده از مسکرات، یا مواد مخدر می باشد. واقعیت این است که در خارج انسان های زیادی هستند که نه به دلایل مذهبی، فقط برای سالم بودن و سالم زندگی کردن و سالم ماندن بدن خود از مصرف مشروبات الکلی خودداری می کنند. فرشتگان با لذت بردن و شاد بودن در زندگی و همچنین ریشارژ شدن انسان که امروزه بسیار سریع شده است مشکلی ندارند.

 تفریح و لذت وقتی لذت بخش است وقتی به انسان می چسبد که بعد از کار و یک هفته سخت باشد. مثل اون چرتی که از شدت خستگی تو شلوغی مترو می زنی، چقدر می چسبه. در قدیم و گذشته این قدر روی مردم فشار نبود. اینقدری راحت و آزاد بودند که می گفتند روزی 8 ساعت عبادت کنید. خیلی نیازی به تفریح و لزوم توصیه به آن نبوده است. برای همین هم در دین توصیه زیادی به تفریح، لذت بردن از زندگی نداریم. حتی مخالفان دین می گویند دین با شادی و تفریح سر ناسازگاری داشته است که بدون در نظر گرفتن شرایط زمانه این حرف را می زنند. واقعا با مرور زمان و در طول تاریخ امکانات رفاهی بیشتر شده، ولی همین ها باعث سخت تر شدن و تندتر شدن زندگی ها شده. قبلا سالی دو سالی یکبار حداکثر یک سفر می رفتند. یک ماه فقط تو راه بودند رفت، یک ماه برگشت. الان مردم هفته ای یکبار نشه، دیگه واجب است که هفته دوم شمال بروند. مردم دوران گذشته هم زندگی کرده اند، از نظر احساس خودشان، خیلی هایشان هم خوشبخت بوده اند. آسوده تر فراغ بال بیشتری از ما داشته اند. خیلی کمتر از ما ضروریات زندگی داشته اند و نگران دخل و خرج خود بوده اند. و احساس خوشبختی هم داشته اند. امروزه ما فشار بسیار بیشتری برای سعی در خوشبخت بودن، لذت بردن از زندگی به خودمان وارد می کنیم.

استفاده از سیگار، مواد مخدر حرام قطعی بوده و میزان حرام بودن آن ها با توجه به میزان زیان آنها، از میزان حرام مسکرات هم بیشتر است و گناه بزرگتری محسوب می گردد.

درباره میزان ثواب و عقابی که برای اعمال خوب شامل واجبات یا مستحبات گفته اند، همچنین برای گناهان، هر حسابدار و حسابرسی اگر بخواهد آن طور دقیقا عمل نماید دچار مشکل می شود. این ها حسابداری و حسابرسانه گفته نشده اند. بلکه با هدف تشویق و تنبیه مخاطب گفته شده اند. و ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا ، پیامبر و ائمه فقط مبشر و نذیر بوده اند. تشویق کننده و ترساننده. بطور مثال خیلی وقت ها برای اعمال مستحب ثواب های بسیار بالاتری از واجبات گفته اند. دلیل آن بی توجهی به واجبات نبوده است. بلکه دلیل این بوده است که مخاطب حدیث به واجبات عمل می کرده است. می خواسته اند انگیزه قوی در وی برای عمل به آن مستحبات هم ایجاد نمایند. وگرنه قطعا واجبات در سطح بالاتری نسبت به مستحبات می باشند.

اعتقادی به خمس در اسلام ندارم. در برهه ای از زمان علی الخصوص امام هفتم به بعد، به علت مشکلاتی که حاکمان برای این امامان و همچنین شیعیان پیرو آنها ایجاد کردند، آنها دچار مشکلات مالی شدند. همچنین شیعیان نیز بخشی دچار مشکلات مالی شدند. لذا امامان در این برهه نقش انفاق و گرفتن مال از ثروتمندان شیعه و پخش کردن آن بین فقرا و همچنین رفع نیازهای مالی خود را بر عهده گرفتند. این به دلیل شرایط خاص آن زمان بوده است که بسیاری از ائمه در آن زمان دچار محدودیت های بسیار جدی برای فعالیت شغلی و کاری کردن شده بودند. همچنین بخشی از شیعیان آنها. بنظر من این حکم برای زمان های بعد قابل استناد و گسترش نیست.

اصل اسلام همان است که گفته شده است. نماز و روزه با تغییرات گفته شده کماکان واجب است. مصرف مسکرات، سیگار، مواد مخدر، گوشت خوک ، گوشت مردار مگر تحت استثنا گفته شده، حرام قطعی می باشد. امساک در ادیان برای افرادی که دارای هوس خوردنی می باشند. میل شدید به خوردن می باشند، به آنان برای کنترل کردن این میل کمک شایانی می کند و واقعا موثر است. امروزه انسان ها از چاقی مفرط رنج می برند و این ظلم به خود محسوب می شود و امساک برای رفع این ظلم به خود می تواند موثر باشد. نماز در ایجاد تواضع در انسان های مغرور، خودخواه و خودپرست موثر می باشد. همچنین انسان ها را تکلیف پذیر و مسئولیت پذیر بار می آورد. با مدیتیشن و .... مخالفتی وجود ندارد. اینها می تواند در پرورش روح و روان انسان موثر باشد. می تواند خوب باشد. آنانکه بخواهند مسلمان باشند بدانند اصل اسلام همان است که گفته شده است. بقیه موارد به تشخیص خود آنان می باشد با توجه به انواع گناهان که گفته شده است. اما آنان که نمی خواهند مسلمان باشند، باید سعی کنند انسان باشند، در صورت انسان بودن و انسان زیستن به آنان هم بشارت بهشت داده می شود و به مسلمانان بشارت درجات بالاتر و علو بیشتر.

من درباره اون شبهه شراب یه پاسخی یادم اومد که قبلا به خودم داده بودم، حالا بهت می گویم، ولی همه اش از حفظیات هست، ممکن یه اشتباهاتی داشته باشه ولی کلیاتش بنظرم درسته
پاسخ شبهه درباره علت تصور حلال بودن شراب و مسکرات در مسیحیت:
مطالبی که الان دارم می گویم همه اش از حفظیات است. شاید اشتباهاتی داشته باشد ولی تصور می کنم کلیاتش درست باشد. دین مسیحیت دنباله دین یهودیت هست. یعنی کتب مسیحی ها فقط انجیل نیست. بلکه کتب عهد عتیق یا کتب یهودی ها هم هست. در یهودیت مصرف شراب الکل ممنوع اعلام شده است. مسیحی ها معتقدند عیسی تغییراتی در دین یهودیت داده است. یکی مجاز کردن مصرف شراب بوده است.  تنها گواه تاریخی که عیسی شراب مصرف کرده است. اواخر عمر عیسی مسیح بوده است. طبق نقلی که خود مسیحیان می کنند. می گویند عیسی قبل از مصلوب شدن، نان و شراب خورد. (فکر می کنم در عشای ربانی همراه با حواریون)، مسیحیان یک مراسمی در کلیسا دارند که شراب مصرف می کنند. می گویند شراب کنایه از خون به ناحق ریخته شده عیسی هست. نان فک کنم کنایه از گوشت عیسی هست. یعنی در کلیسا بواقع شراب بعنوان خون عیسی مصرف می کنند. حالا دقت کن عیسی نان و شراب خورد. بنظرت یعنی مست کرد. نون تو شراب زد تیلیت کرد خورد. دنبال مست کردن نبوده است. بنده خدا از شدت اندوه اواخر عمر نان با شراب خورد. بنظرت نان با شراب مست کننده و خوش کننده هست؟ یک قانون کلی وجود دارد ملائکه با افراط در خوش بودن مادی انسان ها بشدت مخالف هستند. دراین باره شوخی هم ندارند. اون چیزی که حرام است الکی خوش شدن با شراب و الکل است. مست کردن است.  واقعیت این است که مصرف الکل و شراب علی الخصوص الکل امروزه ثابت شده برای سلامتی بدن مفید نیست. علی الخصوص برای کبد مضر است. از نظر منطقی من خودم شخصا مصرف الکل و شراب را نمی پسندم. پدرم مثل قشنگی می زند می گوید ما زمان شاه مستی شبانه را میدیدم خماری صبحشون هم می دیدیم. خوشی که بخواد آینده و فردا صبح را خراب کند و خماری داشته باشد بنظر من چیز قشنگی نیست. از طرف دیگر واقعا چرا آدم چیزی را مصرف کند که اینقدر عقل آدم را تعطیل کند که حتی نتواند دیگر رانندگی کند؟ چرا آدم چیزی را مصرف کند که عقلش را تعطیل می کند. صحبت سر مسیحی ها بود. حرف این شد که عیسی واقعا مست نکرد. دنبال الکی خوش بودن نبود. از تلخی روزگار نون تو شراب تیلیت کرد و خورد  و مسیحی ها به اشتباه فکر کرده اند حق دارند برای خوش بودن شراب بخورند و مست کنند. تعدادی از شاعران و عرفای ما هم بوده اند مثل حافظ و ... بوده اند که علی الظاهر اهل مصرف می بوده اند. این نظر بنده هست.
دکتر سروش نظر دیگه ای دارد. دکتر سروش می گوید مصرف شراب و الکل مست کردن، باعث رو راستی می شود. باعث می شود شما هر چی در اندرونت هست بیرون بگویی و ظاهر کنی و چون اندرون بیشتر ما آلوده و کثیف هست شراب را ممنوع کرده اند. اما آنانکه اندرون پاکی داشته اند ، خوب مشکلی نداشته اند مثل عرفای ما یا عیسی و ...، شراب مصرف کرده اند. اینم نظر دکتر سروش هست.
کلا یه چیزی شبیه رقص سماع مولانا بوده است که باعث سرخوشی معنوی می شود نه مادی.

۱۳۹۶ اسفند ۱۷, پنجشنبه

بعضی از نظرات اساتید روشنفکر درباره شبهات و مسائل روز



بیانیه افشای عدم پذیرش مسئولیت سخنان دیگران: در این بخش ، بخشی از سخنان و نظرات دیگران را که از نظر من جالب و قابل توجه می باشد را بیان می کنیم. بیان آنها به معنای پذیرش بی قید و شرط آنها نمی باشد. همچنین به معنای تایید همه نظرات آنان و نقطه نظرات این عزیزان نمی باشد. نوشته های ذیل از نظر بنده در خور توجه بوده اند برای همین ذکر شده اند.

نظر دکتر سروش درباره جنگ های پیامبر: عربها در زمان پیامبر معتقد بودند بهترین دفاع حمله است. اگر حمله نکنی، قطعا طرف مقابل حمله می کرد. این را یک اسلام شناس مسیحی گفته است. شرط غافلگیر نشدن پیش دستی کردن بوده است. اسلام یک Movement، یک جنبش یک انقلاب بود، یک عقیده نبود. برای همین نیاز به جهاد یک اصل شد. اسلام الان دیگر Movement نیست، فقط یک عقیده است. در کنار عقیده های دیگر. امروزه مفهوم جهاد دیگر عوض شده است. آنچه امروزه آن را خشونت نهاده اند، با نگاه جهان آرامی که امروز داریم هست، با نگاه به قبایل و معیشت گذشته آن اتفاقات را خشونت می دانیم.

نظر دکتر سروش درباره منظور از کافران در آیات قران: قران وقتی می گوید کافران، منظور براندازان است، یعنی کسانیکه می خواهند این جنبش را خاموش کنند. یهودیان هم به پای مسلمانان پیچیدند. آیات کنشی واکنشی دو دسته آیات داریم. سوره توبه آیات جهاد بیشترین واکنشی است. واکنش ها همه context-bounded هستند. نیاز به بررسی تفسیر توجیه دارند، تقلیدی نیستند. با توجه به زمان خود مشخص میشوند.

نظرات دکتر سروش درباره برده داری: برده داری زمان پیامبر منفور نبوده، غیر اخلاقی نبوده، امروزه منفور و غیراخلاقی شده است. در داوری نسبت به گذشتگان باید پایمان را جای درست بگذاریم. اصلا فلاسفه ان دوران بین انسان تفاوت قائل بوده اند. تبعیض ملی امروزه داریم. در گذشته تبعیض دینی بوده است. بروم در کانادا حق رای دادن ندارم، حق .... ندارم. عین این ماجرا در گذشته در دین بوده است. جوامع مختلف بر حسب دین تعریف می شد. مسلمانان خیلی از حقوق ها را به نامسلمان ها نمی دادند و بالعکس. در همین کانادا کلی تبعیض بر علیه ما وجود دارد. من تخصصم تاریخ علم است. اولین چیزی که به ما گفته اند فک نکنید آنها که می گویند اصل آب خاک آتش باد است ابله بوده اند، آنها اندیشمندان دوران خود بوده اند. اینطوری تاریخی بودن را درک میکنید. باید دقیقا سعی کنید درک کنید چه اعتقادی داشته اند. خودم هم که یک مقاله درباره برده داری و کنیزداری منتشر کرده ام که برای خواندن آن به آرشیو می توانید مراجعه نمایید.

اعتقاد دکتر سروش درباره شبهه اجازه مرگ بر اساس عقیده و مرتد: همه فیلسوفان در گذشته عقیده داشته اند: که ارزش جان کمتر از عقیده است. اون چه که آدم را شرف می دهد اشرف مخلوقات میکند عقیده اوست. ادمی اگر اندیشه فاسد داشته باشد جانش بی ارزش است. در گذشته هم در مسیحیت هم در یهودیت هم در اسلام بوده است. شرف انسان را به عقیده اخلاق و رفتارش را می دانستند، برتر از جان می دانستن. مولانا همین تحلیل را دارد، متفکران آن دوران همین تحلیل را دارند. در زمان ما جان بر عقیده مقدم شده و محترم است.  در زبان و لحن اینطور می گویند. اینطوری است که یک غیرمسلمان جانش مباح می شود. کافر حربی باشند. باب اجتهاد باز است. پا به پای تحولی که روانشناسی انسانی تغییر میکند باید اجتهاد شود. چنین مکانیزمی دارد اجمالا.

اعتقاد دکتر سروش درباره حیا و غیرت و تقوا: دو واژه در زبان های انگلیسی فرانسوی ندیده ام حیا و غیرت نداریم. واژه معادل آن نداریم.  شرم واژه نکویی است. وجدان کلمه غریبی است. 40-50 سال آمده در ادبیات و ادبای ما سابقه نداشته. وجدان به معنای داور درونی در گذشته نبوده. در گذشته کلمه شرم بوده است. تقوا بهتر است کلمه شرم معنی شود. امروز وجدان انسانی نامیده شده است. در اخلاق دینی و قرانی تقوا برتر از عدالت است. در آیه قران می گوید عدالت ورزیدن نزدیک به تقواست. اخلاق یونانی اینطور نیست تقوا شرم اصلا نیس، فقط عدالت هست.  عدالت در صدر معقولات می نشیند. در اسلام تقوا چیزی است برتر از عدالت

اعتقاد دکتر سروش درباره شیعه امروزی: شیعه امروز به غلو آغشته شدند. ما همه شیعیان غالی هستیم. مزاج تشیع شده است. ما دو دسته تاریخ در تشیع داریم. اینکه ما غلو درباره امامان می کنیم هیچ شکی وجود ندارد. ما همه شیعه غالی هستیم. شیعه معتدل نداریم. صحابی و ... اصلا چنین اعتقادی درباره امامان نداشته اند. چیزهایی که در زیارت جامعه است. زیارت جامعه مرام نامه شیعیان غالی است. اصلا سندی هم ندارد. اینکه علم غیب دارند. اینکه امور عالم به دست اینان است. حساب مردم به دست شماس، این شیعه غالی است.
امام صادق می گوید این شیعیان فکر می کنند ما علم غیب داریم در حالیکه یکی از کنیزکان من خطایی کرد ، من هر چی گشتم نتونستم پیداش کنم. اینکه همه زبان ها را می دانسته اند. اینطور نبوده که همه امامان را سم بدهند، شهید بدهند. طایفه مفوضه، این که فیض، حاجات و ... به دست امامان بوده است. چون پیشوایان تقدس بدهند دور از دسترس بکنن، شریعتی امد گفت حسین هم ادم بود، با دیگران مشورت کرد که از مکه بیرون بیاد یا نیاد؟ در اثر در اقلیت بودن، زیر ستم بودن، احساس مظلومیت بودن شیعه از خودش یک هویت جعلی ساخته و تراشیده است. خودمان را در این پیله تنیده ایم. امام علی صریحا می گوید من برتر از خطا نیستم، بیایید به من مشورت دهید. من فی نفسه برتر از خطا نیستم، لذا محتاج و نصیحت شما هستم

اعتقاد دکتر سروش درباره سخنان امام علی درباره زنان: اگر کسی سخنی گفت، برای آن دلیل آورد دیگر ارتباط سخن با سخنگو بریده می شود. اگر دلیل توانست سخن را اثبات کند هو المطلوب وگرنه بزنید به دیوار. سخن علی درباره زنان متضمن دلایل است. دلایل سست است ، پس اهمیتی ندهید به این سخنان اما این دلیل نمی شود بگوییم پس سخنان دیگر علی هم گوش ندهیم.

نظر دکتر سروش درباره شبهه بنی قریظه: انسان برای خودشناسی به دشمن نیاز دارد. انکه دشمن شناخت بهتر عیب های شما را فاش میکند.  اولین بایوگرافی پیامبر 150 سال بعد نوشته شده است.  در حافظه تاریخی چه چیزهایی فروریخته عوض شده برجسته شده تاریک شده، بجز قران همه را باید با دید تردید نگریست، در تواریخ یهود این چیزها نیامده است. در حالیکه یهودیان این چیزها را دقیق به عنوان ظلم هایی که می شده ثبت می کرده اند. دلیل زیاد تاریخی نداریم. طبری حادثه غدیر خم را نقل نکرده، آناکرومیسم نابهنگامی تاریخی نباید بشویم درباره خشونت در تحلیل تاریخ. امروز چیزی را که ذی نفع می دانیم امروزه نمی دانیم. شاید بالعکس. کانتکست تاریخی دارد.  کدهای اخلاقی فرق میکند. کشور مسلمان بی حجابی بی عفتی بدانند ولی اینجا اینطور نیست. مسلمانها می گویند مسیحی ها شراب می خورن. ما باید ارزش های هر دوره ای را بشناسیم، چه چیزی خوب شناخته می شده چه چیزی بد می شناخته ، باید واژه ها معانی آن دوران را در نظر بگیریم. نسبت دادن خشونت به دوران گذشته نیازمند این مراقبه ها است. در زمان پیامبر به همسرش نسبت ناروای زنا داده اند. پس ممکن است بعدا در طول تاریخ نسبت های ناروا داده باشند.

نظر دکتر سروش درباره احکام قران: با سایر احکام فرق نمی کند. ماهیت قانون این است که موقت است. نظر به بریدن دست، حکم ارث زنان، نماز جمعه در قران امده، 90% مسلمان ها اهل سنت نماز جمعه را واجب می دانند. شیعه ها با این که حکم در قران امده تعطیلش کرده اند گفته شرایطی دارد. الان هم واجب تخدیری می دانند. شیعه یک حکم قرانی را براحتی تعطیل کردن به این اعتقاد که شرط آن برقرار نیست. خوب وقتی به این راحتی میشه، پس بقیه هم می شود.  خیلی از این احکام می توانید ثابت کنید شرایطی باید داشته باشند. اگر برای این زمان باشد فریضه می داند انجام می دهد. این ها نیازمند تحلیل است. البته همه جا با حجت و برهان باید همراه باشد نه هوسناک

نظر دکتر سروش درباره عقوبت انسانی، عذاب و ابدی: خداوند شکنجه گر نیست، عذاب در فارسی شکنجه، تعذیب در عربی شکنجه معنی میدهد. عقوبت انسانی، الهی را از هم جدا بدانیم. خدا را شاه ندانیم. وقتی مردم عقوبت می کنند دولت عقوبت می کند، برای عبرت گرفتن خود فرد و دیگران هم هست. دیگر اینکه طرف استحقاق عقوبت شدن دارد. کسی کار بدی کرد، مستحق تعذیب هست . فرض کردیم عقوبت سه نقش گفته شده بالا را دارد. درباره عقوبت الهی در آخرت، آنجا عبرت گرفتن خود که بی معناست چون گذشت. دیگران هم منتفی ست، فقط استحقاق می ماند. در استحقاق اندازه باید باشد میزان تناسب باید باشد، عرفا گفته اند عقوبت ابدی نداریم. عقوبت عمل نتیجه عمل است، این چیز بهتری است که عرفا گفته اند. در این جهان عقوبت قراردادی است. مثل خوردن غذای آلوده و مسموم است اثر گناهان شرعی این است، آدم را مریض می کند، کج و کوله می کند، بعد اگر حیات دیگری باشد که ادیان گفته اند هست، آنوقت آدم آن دنیا رنج می برد. بهشت و جهنم می گوید ملاصدرا از جنس خواب است. خواب شیرین دادن ، خواب وحشتناک دیدن، عقوبت الهی جدا از عمل نیست. نتیجه تکوینی اثر عملتون هست. خدا شکنجه نمی کند برای تشفی خاطر، خداوند پادشاه نیست، این عقوبت به بهبودی کمک می کند. مثل حمام است. انسان را شستشو می کند. در این دنیا شراب حرام شده چون بقول مولانا انسان را برهنه می کند. خودِ خود انسان را نشان می دهد. ضرب المثل داریم مستی، راستی. خوب باشیم خوبیمون گل می کند، بد باشیم بدیمون گل می کند. اغلب مردم بد هستند شراب را حرام کرده اند، ولی در بهشت می خورند و حلال است، چون فقط خوبی ها گل میکند، جهنم لیف و صابون می زنند، آب گرم می زنند تا اینها هم پاکیزه شوند و سپس وارد بهشت شوند.

ملکیان، آفات دینداری: خودشیفتگی متدینین از همه بیشتر است. دینداری خودشیفتگی گروهی می آورد. یهود می گفتند نحن ابناء الله و احباء الله هستیم، مصادیق خودشیفتگی تعصب دینی، جزم و جمود دینی، پیش داوری منفی نسبت به سایران، آرزو اندیشی : خوش دارم که الف ب باشد، خوش دارم که دوستانم به من خیانت نکنند، به این باور می رسم که دوستانم به من خیانت نمی کنند. خوش داری پدر آسمانی حافظ مراقب باشد، از دشمنانت از تو حمایت کند، زندگی همین چند صباح باشد دنیای دیگری هم باشد، ادیان می گویند همه هست. خوبی گم نشود، کسی هم به من بد کرد گم نشود. می گویند اونهم هست. این ها آرزو اندیشی است. ما را ناز و نوازش می کنند. می گویند طبق فطرت انسان است. دین تو کاملترین دین، پیامبر تو بهترین پیامبر، بعد می گویند با فطرت انسان دین سازگار است. این ها آرزو اندیشی است.

نظر دکتر سروش درباره همجنسبازی از نظر سعدی و مولانا: مولانا می گوید تصوف تبدیل شده به خرقه و نمایش ، حافظ هم از کوته آستینان که نشان تصوف بوده شکایت می کند. عده ای میروند با پسرکان زیبارو معامله معاشرت می کنند، حسن خدا را در انها می بیند، سعدی می گوید از من جهان دیده بپرس، دروغ می گویند، طفل شش ماهه را ببین، شتر را ببین. مشی رایج ان دوران این طور بوده معاشرت با زنان نبوده، رسمی بوده پاره ای از افراد که به تصوف و شیخوخیت مشغول بوده اند. قابوس نامه رسما دستور می دهد فرزندش ابوالمعالی تابستان ها با زنان بخواب، زمستان ها با پسران بخواب، در اخلاقیات راه پیدا کرده بود. از عجایب است. امروز از راه دیگه می یاد، غربی ها عادت کرده اند بعنوان حقوق بشر، شیپور از سر گشاد بزنند، برای تثبیت حقوق بشر این راه بیفتد، بدفهمی و کژاندیشی است.

نظر دکتر سروش درباره عاقبت مسیح: شواهد تاریخی شخصی مشابه عیسی رفتن بر سر دار را طبق آیه قران تصدیق نمی کند. بخش دیگر آیه قران می گوید خداوند عیسی را بالا برد. باز هم محل بحث است. هم به معنای جان گرفتن است هم به معنای به آسمان بردن می باشد.  در ادبیات مسیحی در گذشته تا الان می پنداشتند که مسیح با بدن و روح به آسمان رفته است. در گذشته اسمان موجود زنده ای پنداشته می شد. به کپلر نگاه کنید عبادت خورشید در حرفهای اوست. می گوید خدا اگه بخواهد از عرش پایین بیاید، بهترین جا نشستن در کره خورشید است. سیارات دیگه معتقد بودند جان دارند، کرات بی روح همانند آنچه ما امروز می پنداریم نیستند. اصلا چنین تصویر و تصوری نبود. در ادبیات مسلمانی هم هست که عیسی به اسمان رفت و در آسمان جایگزین شد. مسیحیت بیشتر از آنکه بر تعالیم مسیحیت استوار باشد بر مرگ مسیحیت ، چگونگی آن و علت آن استوار است. اینکه مسیح با جسم بالا رفته جزء ارکان مسیحیت نمی دانند. اینها می گویند برنامه نقشه خدا بود که مسیحیت اینطور رنج بکشد و بمیرد تا گناه اولیه آمرزیده شود. ما مسیحیان معتقدیم خدا آمد به زمین و تن داد به رنج کشیدن برای انسان، اما شما مسلمانها به رنج کشیدن خدا برای انسان ها معتقد نیستید. برای آمرزیده شدن گناه نخستین، خود خدا بصورت پسر تماما انسان تماما خدا بود. مسیحیت بیشتر بر نحوه مردن و به دار انداختن او مبتنی است. فیلسوفان بزرگ مسیحی همچون هگل و آگوستین بر این گردن نهاده اند و قضیه را جدی می گیرند. ظهور عیسی ظهور خدا بوده و این همان معنای واقعی وحی است. ظهور کرد تا دست بندگان را بگیرد. مولانا به کنایه می گوید خدا نمی گذارد پسرش را دار بزنند.

نظر دکتر سروش درباره امام زمان: فقط به درد مراجع شیعه می خوره، امام زمان کار دیگه ای نمی کنه یا در انتخابات شرکت می کنه، که بگویند نایب امام زمانند و وجوهات بگیرند. امام زمان خرج سیاست کردن بدترین نوع سوء استفاده است. اعتقاد به امام زمان از جمله ضروریات و ارکان دین نیست. مسلمانان زیادی داریم اهل سنت و یا مسلمانان زمان خود پیامبر اعتقادی به امام زمان نداشتند. آنها همراه با پیامبر شهید شدند و در رکاب پیامبر بودند. اگر خودتان به این اعتقاد رسیدید خوب رسیده اید. اگر خودتان نرسیدید، خوب نرسیدید در ایمانتان هم هیچ رخنه ای وجود ندارد.

نظر دکتر کدیور درباره آیات قران شرکت در عزاداری ها ثواب: در مورد ثواب های آیات قرانی، در مورد عزاداری ها هم عمدتا دروغ است. برای اینکه مردم تشویق شوند به قران خواندن. راوی همه یکی است. صرف ذکر روایت در یک کتاب بسنده نمی کند. مجالس عزاداری موضوعیت دارد، خود را آماده به عمل تعالیم و دستورات دینی بکنند.  این مجالس راهند طریقند برای آشنا شدن با معارف دین، عمل کردن به معارف دین. اما این مجالس خودشان موضوعیت ندارند. این مجالس خودشان صوابی ندارن.

نظر دکتر سروش درباره امامان شیعه معصوم و علم غیب: شیعه می گفت برا اینکه پیامبرا گم نکنیم، علی را ول نکنیم، همدلانه لب کلامشون این بود. برا دسترسی به پیغمبر بعد وی، اینها همه وقایع تصادفی تاریخ بود. وقایع اتفاقی تاریخ. شیعه امام صادق پرسید شیعه چیست؟ وقتی اختلاف پدید می آید من آن می گیرم که علی گفته است، این راه بی خطرتری است. شیعه و تشیع همین است. بقیه را رها کنید. معصوم علم غیب و .... قلب تشیع نیس. امامان از خواص خود می خواستن که امامان را معصوم بدانند، اما بسیاری از صحابه و ... امامان را فقط یک عالم صالح می دانستن. ما شیعه غالی هستیم. این نبود، یک مرام معتدلی بود. شیعه سنی امامان ما را عالم و طاهر می داند. وحی علم غیب را اینها را شما رها کنید. بعدها در اومد. شیعه سنی اینقدر فاصله نداشتن از صفوی به بعد. امام علی اسم بچه هایش ابوبکر عمر گذاشت. امام صادق اسم دخترش عایشه گذاشت. امام موسی کاظم خود یک دختر باسم عایشه داشت. خواستگاه نیکو و معقولی داشت ابتدا شیعه. جنگ قدرت و غلات آمدند آب را گل الود کردند.

نظر دکتر سروش درباره امام حسین زیارت عاشورا و تحریفات: زیارت عاشورا گواهی می دهد در دوران عباسیان پدید امده، شیعیان می گویند از املا امام پنجم می باشد، روح انتقام جویی در آن موج می زند، نشانه های از نزدیک بودن وقوع حادثه، انتظار شیعه از برخاستن امام، همه گواهی می دهد این زیارت از فاصله نزدیکی از کربلا پدید امده، محتوا توقعات یک جامعه مظلوم است که می خواهد روز نیک ببیند. چنین عطشی و انتظاری در آن موج می زند. بطلان مخالفان و حقانیت خود را با آن اثبات، چشم خود گریان، انتظار مناسب و ... ایجاد میکند. طنین این صدا تا روزگار ما هم هست. نوحه خوانی ذکر مصیبت و عزا و ماتم 50 سال پیش بود. خود را سزاوار پاداش الهی کنند. اما بتدریج انقلاب آتش زبانه کشید. بدل به یک فرهنگ عمومی شد. نزاع شیعه و سنی غیر قابل حل است. نمی توانیم مخالفان عقیدتی خود را لعن کنیم، جانیان ستمکاران را چرا، ، با کمال تاسف مخالفان عقیدتی خود را مورد لعن قرار دادند. بذر کینه بکاریم که تا امروز هم ادامه دارد. متافیزیک بسازیم خداوند ملائکه هم آنان را نفرین می کند بهشت جای آنان نیست. واقعه عاشورا نباید نفرت پراکنی را  به ما یاد بدهد. واقعه کربلا وسیله ای شده برای محکوم کردن همه کسانیکه غیر شیعه هستند. ابوسفیان را پیامبر بخشید. از همان خلافت را غضب کردند و ... هم تحلیل تاریخی ناصوابی هست. یزید می گفت من از پیامبر نگذشته ام من باید انتقام کشتاری که از ما کرد بگیرم. من پسر پدرم نیستم اگر از بنی هاشم انتقام نگیرم. من از حسین حالا امروز انتقام گرفتم. همین انتقام گیری به وارثان هم انتقال پیدا کرد، یزید شاعر بود، گفته است: انتقام در دل یزید قصه فرقه ای و قبیله ای بود. درختی با انتقام جویی های بعدی آبیاری شد. تبدیل به یک ایده آل تاریخی برای شیعه شده است. هر روز کینه ها و نفرت های خود را تولید می کند. تخم دوستی و محبت را بر می دارد و عداوت می کارد. انتقام و نفرت از واقعه کربلا بیرون کشیده شد. متوجه کل فرقه ای شد که این ها را به آن منتسب می دانستند. ما باید فراموش کنیم. این اشتباه و بخش تاریخی قضیه است.  اصلا یعنی چه امروز انتقام گرفتن؟ من خودم می خوانم فقط بخش های دعا را می خوانم. بقیه را نمی خوانم واجب نیس که.  اینهایش دلنشین است. اما دعا در رکاب فرمانده جنگی از کی انتقام بگیریم؟؟؟ مگر اینکه دشمنان خیالی درس کنیم.    
علمای ما دربان جهنم خودشان را می دانند، می گویند بهشت را نمی دیدند، حداکثر جهنم را می دیدن، این دینداری عوضی است باطل است. که همه را غیر از خودت مغضوب خداوند بدانی . این چه درکی از خداوند است.

نظر دکتر سروش درباره اخوندها: زندگی در جهان معاصر نمی دانند. ملاهادی سبزواری، قرن نوزدهم علم جدید بساطش را پهن کرده، در کتاب منظومه حکمتش که تدریس می شود، می گوید زلزله زمین به علت حبس بخارات در زمین است.  اگرم جمع نشد، چشمه می شود. ایشون طبیعت شناسیش مال دو هزار سال پیش بود، هیات نجومش مال دو سه هزار سال پیش بود. معاصر دوران خود نبود. بینش علمی دوران خود را نداشت. در زمان او کانت ظهور کرده بود، یک بساط فلسفی پهن کرده بود. آنان که قم را پایتخت فرهنگی جهان می دانند، معاصر بلحاظ فرهنگی عقلانی در این قرن زندگی نمی کنن. بیشتر فقها ، فقط فقه خونده اند، تاریخ ایران اسلام هم نمی دونن. اصلا تاریخ تاریخ شاهان را می دانن، مثل همان ها فک می کنند، خود را عادل با تقوا می دانند، می گویند مثل انها رفتار می کنند. ما هستیم و دیتاهایی که در ذهن داریم. یا معاصر هستیم، دیتاهایی غایب باشد متعلق به عصر دیگری داریم.

نظر دکتر تویسرکانی درباره نجس بودن مشرکان: برخی موارد در تعالیم مذهبی رایج، باعث بدفهمی ما از قرآن می‌شود، مثلاً کلمه‌ی «نجس» را که می‌شنوید معنایی از آن می‌فهمید که با مفهوم مورد نظر قرآن از آن کلمه متفاوت است. شما یک معنای فقهی از کلمه‌ی نجس می‌فهمید، بعد اگر با این معنای فقهی بخواهید آیه «إنَّمَا المُشرکونَ نَجَس»(توبه 28) را بفهمید باید در ارتباط با کسی که مشرک است و نجس است، دست خود را آب بکشید تا پاک شود! ولی پر واضح است که در قرآن معنای «نجس»، اصطلاح فقهی نبوده بلکه به معنای «پلید» است و آن معنای فقهی اولین بار در قرن سوم هجری بکار رفته است. (تخلیصی از مباحث قرآنی دکتر توسرکانی ـ جلسه اول)


نظر دکتر سروش درباره داستان آدم و حوا: داستان اسطوره ای است. باید دید تعبیر آن چیست؟ اینها به اعتقاد من همه خواب بوده است. خواب نیاز به تفسیر دارد.


درباره خمس نوشته های آیت الله برقعی، آقای قلمداران و ... را مطالعه کردم. تنها آیه قران درباره خمس، درباره غنایم جنگی می باشد. خمس علی الظاهر به مالی تعلق می گیرد که بدون زحمت و مشقت بدست آید. علما مختلف و متفاوتی در صدر اسلام معتقد به تحلیل خمس داشته اند. منظور از تحلیل این می باشد که احادیث مختلفی وجود دارد که ائمه خمس را بر مردم بخشیده اند.

پیام اهل بیت و فرشتگان برای مردم

پیام اهل بیت و فرشتگان برای مردم

با امام ها ارتباط بسیار کم داشتیم، فقط در صورت لزوم، آنها آدم های شایسته بزرگوار بودند، ما [احتمالا فرشتگان] را دوست داشتن، مجاهد راه حق بودند، شهید محسوب می شوند، به آنها عملا اقتدا کنید. امام یعنی این، معصوم نبودند، غلو نکنید، چرت و پرت نگید، بزرگوار، اندیشمند بودن، آنها انسان وار زیستن، از تهمت زدن به آنها خجالت بکشید، آنها در زمانه خود در راه حق کوشیدن، اشتباهات علمی داشتن، بزرگوار بودن، ببخشیدشان تا از شما درگذرند، بر شما خشمگینند، مواظب باشید عذاب سراغتان نیاید، وای بر شما با ما چه کردید، ما انسان های شریفی بودیم، چرا اینقدر غلو کردید. چرا از ما بت ساختید، وای بر شما، بخدا از شما نمی گذریم. آبرو و حیثیت ما را بردید. وای بر شما. تا از ما نگذرید از شما نمی گذریم. شما را به عذاب الهی وعده می دهیم. حالا تماشا کنید. جبرئیلم، مردم بدانید و آگاه باشید ما را با آنانکه اهانت کردند شوخی کردند کاری نیست، اما از شما آخوندهای پست فطرت کثیف نخواهیم گذشت. شما را خالد می کنیم تا بفهمید نعوذ بالله خر کیست. پالون خر چیست. وای بر شما، تمام

پیام فرشتگان برای مردم

پیام فرشتگان برای مردم

ما می توانیم آینده را ببینیم و تدبیر کنیم. لازم است بدانید ، انسان یک وسیله است، می تواند پرواز کند یا سقوط کند. دست خودش است. ما شما را به سوی خوشبختی میخوانیم. تعالی روح، سعادتمندی در این دنیا و  آن دنیا. صحت و سلامت بدن ، روان و روح. بدانید خالدند و فنا می پذیرند شرارت کاران و فقط روح صالحان باقی می ماند  و رجعت می کند به این دنیا. خود دانید دنیا را انتخاب کنید، یکبار فقط زندگی کنید، یا اینکه زندگی دایمی همیشگی داشته باشید. 

۱۳۹۶ بهمن ۱۲, پنجشنبه

جریان شر در عالم

مجید نواندیش : اما کمی درباره نیروهای شر توضیح دهم. واقعیت این است که اجنه قیاس می کنند. تصمیم به نافرمانی و شرارت می گیرند. خداوند قبول می کند. اگر قبول نکند آنها قدرت و نیرویی پیدا نمی کنند. بواقع نیروهای خیر و شر تا حدی سعی می کنند fair play برای امتحان بشر، برای سازندگی بشر، برای رشد و تعالی انسان بازی کنند. هدف این بود اما نیروهای شر این را نمی دانستند.  این که سیستم بسته است را نمی دانستند. اما نیروهای خیر در قدرت هایشان تا حدی نیروهای شر را شریک می گردانند.
آیه 62 سوره اسراء دقت کنید شیطان به پروردگار می گوید:
[سپس] گفت به من بگو اين كسى را كه بر من برترى دادى [براى چه بود] اگر تا روز قيامت مهلتم دهى قطعا فرزندانش را جز اندكى [از آنها] ريشه‏كن خواهم كرد«62»
فرمود برو كه هر كس از آنان تو را پيروى كند مسلما جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفرى تمام است«63»
و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نمى‏دهد«64»

دقت کنید پروردگار خود اجازه می دهد. قبول می کنند. اما مشروط. شیطان تا روز قیامت مهلت می خواهد. اما خداوند می فرماید: بنابر تصریح آیات قرآن خداوند این مهلت را به او می‌دهد: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (سوره حجر 37، 38)

بده و بستان می کنند. نیروهای شر درخواستی می کنند شرط و عملی که برای استجابت باید انجام دهند گفته می شود، از شری که باید دست بردارند و کوتاه کنند مثلا چیزی می دهند، وقتی Deal را قبول کردند. خداوند عقوبت و مجازات پیمان شکنی را به آنان می گوید که معمولا هم مورد اعتراض نیروهای شر قرار می گیرد. اما دیگر Deal را قبول کرده اند. . دلیل اینکه بعد بهشان گفته می شود این است که مختارند. شرط عقاب اختیار داشتن است. جالب است بدانید شاید عقوبت ، عملی زشت و قبیح باشد که باید انجام دهند، مثلا چونان حیوانات عمل کنند. چیزی که دوست نداشته باشند و برایشان خیر هم ندارد اتفاقا بیشتر آلوده و کثیفشان می کند.
وقتی کار به جای خطرناکی برسد. بعضی وقتها وعده عذاب می دهند. دیگر از شرارت و کثافتکاری دست بر ندارند و اوضاع خراب شود. وعده عذاب می دهند. در عذاب تر و خشک مردم می سوزند. گلچینی نیست. همه می سوزند. عذاب می تواند بصورت غیبی انجام شود شاید چون گذشته، می تواند توسط خود انسان های دیگر صورت بگیرد. هر دو حالتش ممکن است.  اما نترسند، باز هم به شرارت ادامه دهند، در خوشی خود غرق باشند و ادامه دهند. بگویند حالا یک امتحان کوچولو. حالا چک کنیم، چک و چانه بزنند، ناامید از رحمت خداوند باشند و برای عذاب نشدن مدام چانه بزنند، آنوقت برای آنان مهلت تعیین می شود. تاریخ تعیین می شود.
هدف ساخت انسان ، ساخت انسان کامل بوده است. اول کمک و امداد غیبی نیروهای خیر بسیار زیاد بوده است. اینطور لازم بوده است. بعد همینطور این امداد و کمک کمتر شده است. پیامبر اسلام حضرت محمد فقط به روش انسانی مجبور بود در بسط و توسعه حق بکوشد. معجزه آشکاری نداشت. اما همینطور که به هدف ساخت انسان نزدیکتر می شده اند. برای شرها محدودیت ها بیشتر می شده است. چون دیگر هدف نزدیکتر می شده است. اما از آن طرف دست غیبی کمک نیروهای خیر و امکانات کمتر می شده است. نیروهای شر را در زمان پیامبر اسلام از دسترسی به آسمان های ششم و ... باز داشتند. تعدادشان کمتر شد و تعدادی ایمان آوردند.  در عوض مددهای نیروهای غیبی هم به انسان ها کمتر می شود. دسترسی اشان به فهم آینده اتفاقات آینده و ... کمتر شد.
مثلا درباره خود من، دیگر چشم سوم ندارم. در دسترسی و وحی به من نیروهای خیر و شر هر دو شراکت دارند. یک موقع اینها می آیند موقع بعد آنها می آیند. بدل می زنند ، حیله گری، مکاری، فریبکاری می کنند. البته من فقط یه بنده خدا هستم. یک انسان معمولی با روح معمولی هستم. نه دارای ظرفیت های بالای روحی پیامبران و ائمه می باشم.

می گویند روزهای سعد و نحس همین ها هستند، زمانی از  آن ما، زمانی آن آنها، fairplay، مکانی از آن ما، مکانی از آن آنها.
مثلا دستشویی مکان جریان شر، احتمالا حمام علی الخصوص مکان جریان خیر می باشد. دستور ورود با پای چپ خروج با پای راست، هیچ فایده ای برای انسان ندارد. هدف این بوده است که تشخیص دهند، دستشویی محل جریان شر می باشد.


سیستم بسته است چون شر را با شر می توان پاسخ داد، شر را با خیر هم می توان پاسخ داد ، اما خیر را فقط با خیر می توان پاسخ داد. آنانکه منطق ریاضی بدانند، متوجه می شوند که این سیستم بسته است و پیروزی فقط از آن خیر خواهد بود. در سوره اسراء 81 داریم:
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ﴿۸۱

و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است«81»

مردم همه لطف است. ناامیدی از رحمت خداوند، قنوط کردن امید از رحمت خداوند بزرگترین گناه کبیره است. هر چقدر گناه کرده اید، هر چقدر اشتباه کرده اید ، باید بدانید بزرگترین گناه کبیره و اول گناه کبیره ناامیدی از رحمت خداوند است. جهنم لطف است. پاک می کند و آمادگی بهشت رفتن را فراهم می کند. تلخ است اما دیگر لازم است بخاطر اعمال خود شما.  همه اش لطف است و لطف است و لطف است و سودمند برای خود ما.

پاسخ به شبهات (2)

مجید نواندیش : محمد آدم خوبی بوده حتی با دشمنانش هم مهربون بوده ما [فرشتگان احتمالا] گفته ایم اشداء علی الکفار باش.
درباره خشونت های ذکر شده من منکر همه آنها نیستم. اما واقعیت این است که تاریخ نویسان بعد از پیامبر برای توجیه اعمال خلفا و علی الخصوص عمر در زمینه حمله به کشورهای دیگر، به غلو و زیاده گویی و داستان سرایی در این زمینه هم پرداخته اند.

روح اعراب آن موقع خشن بوده است و در مقابل خشونت تسلیم می شدند و مطیع می شدند. برای همین است که قران را خشیت نامه و مثنوی مولوی را طرب نامه گفته اند.

 اما شبهات فراوانی که درباره آیات قتال در قران وارد می شود که اخیرا توسط زئوس هم ویدیویی درباره آن منتشر شده است. باید بدانید که قران در اصل یک کلام شفاهی بوده است. بعد در عصر خلفا تبدیل به کتاب شده است.  در یک کلام شفاهی علم هرمنوتیک باید رعایت شود. اگر گفته می شود کافران، باید دید در آن زمان منظور چه کسانی بودند. اطلاق عام نیست. اطلاق خاص بوده است و کافران مکه که به جنگ و دشمنی با پیامبر برخواسته بودند منظور می باشد.  آیات قتال مخاطبش کافران مکه می باشد. نه همه کافران امروز این دنیا!

پیامبران و ائمه همه اشتباهات شخصی داشته اند. اما شیاطین باعث افشا این اشتباهات شخصی و بزرگنمایی و غلو آنان شدند. لذا یکی از وظایف پیامبر اسلام پیراستن پیامبران گذشته ازین اشتباهات شخصی بود. ائمه این مسیر را ادامه دادند و برای خود تقدس نمایی نمودند. البته دروغی نگفته اند اما معانی و فضیلت هایی که برای خود گفته اند در مجاز و کنایه هست واقعا. خطا کردند. بخشی ازین خطا دلیل داشته است. یک انسان وقتی میخواهد مورد توجه قرار بگیرد لاتی می کند. وقتی میخواهد نگاه ها را به خود جلب کند، دیگران به او توجه کنند. ائمه ما در موضع ضعف قرار داشتند. در مجاز کنایه غلو کردند تقدس نمایی نمایند تا افراد بیشتری را هدایت کنند. اما بخشی هم خطا بوده است و باعث بت سازی از آنها شده است. اما هیچکدام قصد و نیت سبیل الشیطان و صدوا عن سبیل الله شدن نداشته اند. مجاهد راه حق بودند. امیر المومنین با غلو کنندگان در حقش به شدت برخورد می کرده است. غلو در ائمه تا بعد از امام حسین علیه السلام نبوده است. آنجا سعی در خلافت، شهادت بوده است. اما بعد از آن روش کار عوض گردید.

[فرشتگان احتمالا] می گویند میزان مجازات هم پیامبر محمد تعیین کرده است و امری است که مربوط به خود انسان ها است و فرشتگان در این باره دخالتی نمی کنند. علی الظاهر هم واقعا همینطور است. دیه قصاص 100 راس شتر، را ابوطالب در زمان قبل از اسلام تعیین کرده بود و همان هم برای اسلام اعلام گردید. ملائکه جرم را می گویند. اما خود پیامبر میزان مجازات را تعیین کرده است. 

یا درباره قصاص، [فرشته احتمالا] می گوید نظر ما این است که چشم در برابر چشم نه بیشتر نه کمتر، سزای قتل مرگ قاتل است. اما [فرشته احتمالا] می گوید ما چون خودمان مرتکب جرمی مشابه این نمی شویم، در این باره خیلی وارد نیستیم. ما فقط نظرمان را می گوییم. بطور کلی درباره این مورد و مورد بالایی تصمیم گیرنده اصلی خود انسان ها باید باشند. [فرشته] می گوید ما با مهربانی با مجرمین مخالف هستیم.


درباره چند همسری [فرشتگان احتمالا] می گویند، بنظر ما مرد حق دارد با چند نفر باشد، زن اما از نظر احساسی فقط به یک نفر می تواند تعلق خاطر داشته باشد برای همین با یک نفر فقط باید باشد. می گویند تو ناراحتی می خواهی فقط با یکی باش خوب باش. اما می گویند امروزه همه 100% دیگر فقط با یک نفر توانایی دارند که باشند. در گذشته اینطور نبود. می گویند البته ما در این باره و احساس زن ها بدلیل غیر مادی بودن خیلی وارد نیستیم. ولی برای خودمان حق نظر دادن قائل هستیم و نظر می دهیم.

داستان آدم و حوا ساخته جبراییل می باشد و مفید و آموزنده برای همه موجودات می باشد.