بیانیه افشای عدم پذیرش
مسئولیت سخنان دیگران: در این بخش ، بخشی از سخنان و نظرات دیگران را که از نظر من
جالب و قابل توجه می باشد را بیان می کنیم. بیان آنها به معنای پذیرش بی قید و شرط
آنها نمی باشد. همچنین به معنای تایید همه نظرات آنان و نقطه نظرات این عزیزان نمی
باشد. نوشته های ذیل از نظر بنده در خور توجه بوده اند برای همین ذکر شده اند.
نظر دکتر سروش درباره جنگ
های پیامبر: عربها در زمان پیامبر معتقد بودند بهترین دفاع حمله است. اگر حمله
نکنی، قطعا طرف مقابل حمله می کرد. این را یک اسلام شناس مسیحی گفته است. شرط
غافلگیر نشدن پیش دستی کردن بوده است. اسلام یک Movement، یک
جنبش یک انقلاب بود، یک عقیده نبود. برای همین نیاز به جهاد یک اصل شد. اسلام الان
دیگر Movement نیست، فقط یک عقیده است. در کنار عقیده های دیگر.
امروزه مفهوم جهاد دیگر عوض شده است. آنچه امروزه آن را خشونت نهاده اند، با نگاه
جهان آرامی که امروز داریم هست، با نگاه به قبایل و معیشت گذشته آن اتفاقات را
خشونت می دانیم.
نظر دکتر سروش درباره منظور
از کافران در آیات قران: قران وقتی می گوید کافران، منظور براندازان است، یعنی
کسانیکه می خواهند این جنبش را خاموش کنند. یهودیان هم به پای مسلمانان پیچیدند.
آیات کنشی واکنشی دو دسته آیات داریم. سوره توبه آیات جهاد بیشترین واکنشی است.
واکنش ها همه context-bounded هستند. نیاز به بررسی تفسیر توجیه دارند، تقلیدی
نیستند. با توجه به زمان خود مشخص میشوند.
نظرات دکتر سروش درباره
برده داری: برده داری زمان پیامبر منفور نبوده، غیر اخلاقی نبوده، امروزه منفور و
غیراخلاقی شده است. در داوری نسبت به گذشتگان باید پایمان را جای درست بگذاریم.
اصلا فلاسفه ان دوران بین انسان تفاوت قائل بوده اند. تبعیض ملی امروزه داریم. در
گذشته تبعیض دینی بوده است. بروم در کانادا حق رای دادن ندارم، حق .... ندارم. عین
این ماجرا در گذشته در دین بوده است. جوامع مختلف بر حسب دین تعریف می شد.
مسلمانان خیلی از حقوق ها را به نامسلمان ها نمی دادند و بالعکس. در همین کانادا
کلی تبعیض بر علیه ما وجود دارد. من تخصصم تاریخ علم است. اولین چیزی که به ما
گفته اند فک نکنید آنها که می گویند اصل آب خاک آتش باد است ابله بوده اند، آنها
اندیشمندان دوران خود بوده اند. اینطوری تاریخی بودن را درک میکنید. باید دقیقا
سعی کنید درک کنید چه اعتقادی داشته اند. خودم هم که یک مقاله درباره برده داری و
کنیزداری منتشر کرده ام که برای خواندن آن به آرشیو می توانید مراجعه نمایید.
اعتقاد دکتر سروش درباره
شبهه اجازه مرگ بر اساس عقیده و مرتد: همه فیلسوفان در گذشته عقیده داشته اند: که
ارزش جان کمتر از عقیده است. اون چه که آدم را شرف می دهد اشرف مخلوقات میکند
عقیده اوست. ادمی اگر اندیشه فاسد داشته باشد جانش بی ارزش است. در گذشته هم در مسیحیت
هم در یهودیت هم در اسلام بوده است. شرف انسان را به عقیده اخلاق و رفتارش را می
دانستند، برتر از جان می دانستن. مولانا همین تحلیل را دارد، متفکران آن دوران
همین تحلیل را دارند. در زمان ما جان بر عقیده مقدم شده و محترم است. در زبان و لحن اینطور می گویند. اینطوری است که
یک غیرمسلمان جانش مباح می شود. کافر حربی باشند. باب اجتهاد باز است. پا به پای
تحولی که روانشناسی انسانی تغییر میکند باید اجتهاد شود. چنین مکانیزمی دارد
اجمالا.
اعتقاد دکتر سروش درباره
حیا و غیرت و تقوا: دو واژه در زبان های انگلیسی فرانسوی ندیده ام حیا و غیرت
نداریم. واژه معادل آن نداریم. شرم واژه
نکویی است. وجدان کلمه غریبی است. 40-50 سال آمده در ادبیات و ادبای ما سابقه
نداشته. وجدان به معنای داور درونی در گذشته نبوده. در گذشته کلمه شرم بوده است.
تقوا بهتر است کلمه شرم معنی شود. امروز وجدان انسانی نامیده شده است. در اخلاق
دینی و قرانی تقوا برتر از عدالت است. در آیه قران می گوید عدالت ورزیدن نزدیک به
تقواست. اخلاق یونانی اینطور نیست تقوا شرم اصلا نیس، فقط عدالت هست. عدالت در صدر معقولات می نشیند. در اسلام تقوا
چیزی است برتر از عدالت
اعتقاد دکتر سروش درباره
شیعه امروزی: شیعه امروز به غلو آغشته شدند. ما همه شیعیان غالی هستیم. مزاج تشیع
شده است. ما دو دسته تاریخ در تشیع داریم. اینکه ما غلو درباره امامان می کنیم هیچ
شکی وجود ندارد. ما همه شیعه غالی هستیم. شیعه معتدل نداریم. صحابی و ... اصلا
چنین اعتقادی درباره امامان نداشته اند. چیزهایی که در زیارت جامعه است. زیارت
جامعه مرام نامه شیعیان غالی است. اصلا سندی هم ندارد. اینکه علم غیب دارند. اینکه
امور عالم به دست اینان است. حساب مردم به دست شماس، این شیعه غالی است.
امام صادق می گوید این
شیعیان فکر می کنند ما علم غیب داریم در حالیکه یکی از کنیزکان من خطایی کرد ، من
هر چی گشتم نتونستم پیداش کنم. اینکه همه زبان ها را می دانسته اند. اینطور نبوده
که همه امامان را سم بدهند، شهید بدهند. طایفه مفوضه، این که فیض، حاجات و ... به
دست امامان بوده است. چون پیشوایان تقدس بدهند دور از دسترس بکنن، شریعتی امد گفت
حسین هم ادم بود، با دیگران مشورت کرد که از مکه بیرون بیاد یا نیاد؟ در اثر در
اقلیت بودن، زیر ستم بودن، احساس مظلومیت بودن شیعه از خودش یک هویت جعلی ساخته و
تراشیده است. خودمان را در این پیله تنیده ایم. امام علی صریحا می گوید من برتر از
خطا نیستم، بیایید به من مشورت دهید. من فی نفسه برتر از خطا نیستم، لذا محتاج و
نصیحت شما هستم
اعتقاد دکتر سروش درباره
سخنان امام علی درباره زنان: اگر کسی سخنی گفت، برای آن دلیل آورد دیگر ارتباط سخن
با سخنگو بریده می شود. اگر دلیل توانست سخن را اثبات کند هو المطلوب وگرنه بزنید
به دیوار. سخن علی درباره زنان متضمن دلایل است. دلایل سست است ، پس اهمیتی ندهید
به این سخنان اما این دلیل نمی شود بگوییم پس سخنان دیگر علی هم گوش ندهیم.
نظر دکتر سروش درباره شبهه
بنی قریظه: انسان برای خودشناسی به دشمن نیاز دارد. انکه دشمن شناخت بهتر عیب های
شما را فاش میکند. اولین بایوگرافی پیامبر
150 سال بعد نوشته شده است. در حافظه
تاریخی چه چیزهایی فروریخته عوض شده برجسته شده تاریک شده، بجز قران همه را باید
با دید تردید نگریست، در تواریخ یهود این چیزها نیامده است. در حالیکه یهودیان این
چیزها را دقیق به عنوان ظلم هایی که می شده ثبت می کرده اند. دلیل زیاد تاریخی
نداریم. طبری حادثه غدیر خم را نقل نکرده، آناکرومیسم نابهنگامی تاریخی نباید
بشویم درباره خشونت در تحلیل تاریخ. امروز چیزی را که ذی نفع می دانیم امروزه نمی
دانیم. شاید بالعکس. کانتکست تاریخی دارد.
کدهای اخلاقی فرق میکند. کشور مسلمان بی حجابی بی عفتی بدانند ولی اینجا
اینطور نیست. مسلمانها می گویند مسیحی ها شراب می خورن. ما باید ارزش های هر دوره
ای را بشناسیم، چه چیزی خوب شناخته می شده چه چیزی بد می شناخته ، باید واژه ها
معانی آن دوران را در نظر بگیریم. نسبت دادن خشونت به دوران گذشته نیازمند این مراقبه
ها است. در زمان پیامبر به همسرش نسبت ناروای زنا داده اند. پس ممکن است بعدا در
طول تاریخ نسبت های ناروا داده باشند.
نظر دکتر سروش درباره احکام
قران: با سایر احکام فرق نمی کند. ماهیت قانون این است که موقت است. نظر به بریدن
دست، حکم ارث زنان، نماز جمعه در قران امده، 90% مسلمان ها اهل سنت نماز جمعه را
واجب می دانند. شیعه ها با این که حکم در قران امده تعطیلش کرده اند گفته شرایطی
دارد. الان هم واجب تخدیری می دانند. شیعه یک حکم قرانی را براحتی تعطیل کردن به
این اعتقاد که شرط آن برقرار نیست. خوب وقتی به این راحتی میشه، پس بقیه هم می
شود. خیلی از این احکام می توانید ثابت
کنید شرایطی باید داشته باشند. اگر برای این زمان باشد فریضه می داند انجام می
دهد. این ها نیازمند تحلیل است. البته همه جا با حجت و برهان باید همراه باشد نه
هوسناک
نظر دکتر سروش درباره عقوبت
انسانی، عذاب و ابدی: خداوند شکنجه گر نیست، عذاب در فارسی شکنجه، تعذیب در عربی
شکنجه معنی میدهد. عقوبت انسانی، الهی را از هم جدا بدانیم. خدا را شاه ندانیم.
وقتی مردم عقوبت می کنند دولت عقوبت می کند، برای عبرت گرفتن خود فرد و دیگران هم
هست. دیگر اینکه طرف استحقاق عقوبت شدن دارد. کسی کار بدی کرد، مستحق تعذیب هست .
فرض کردیم عقوبت سه نقش گفته شده بالا را دارد. درباره عقوبت الهی در آخرت، آنجا
عبرت گرفتن خود که بی معناست چون گذشت. دیگران هم منتفی ست، فقط استحقاق می ماند.
در استحقاق اندازه باید باشد میزان تناسب باید باشد، عرفا گفته اند عقوبت ابدی
نداریم. عقوبت عمل نتیجه عمل است، این چیز بهتری است که عرفا گفته اند. در این
جهان عقوبت قراردادی است. مثل خوردن غذای آلوده و مسموم است اثر گناهان شرعی این
است، آدم را مریض می کند، کج و کوله می کند، بعد اگر حیات دیگری باشد که ادیان
گفته اند هست، آنوقت آدم آن دنیا رنج می برد. بهشت و جهنم می گوید ملاصدرا از جنس
خواب است. خواب شیرین دادن ، خواب وحشتناک دیدن، عقوبت الهی جدا از عمل نیست.
نتیجه تکوینی اثر عملتون هست. خدا شکنجه نمی کند برای تشفی خاطر، خداوند پادشاه
نیست، این عقوبت به بهبودی کمک می کند. مثل حمام است. انسان را شستشو می کند. در این
دنیا شراب حرام شده چون بقول مولانا انسان را برهنه می کند. خودِ خود انسان را
نشان می دهد. ضرب المثل داریم مستی، راستی. خوب باشیم خوبیمون گل می کند، بد باشیم
بدیمون گل می کند. اغلب مردم بد هستند شراب را حرام کرده اند، ولی در بهشت می خورند
و حلال است، چون فقط خوبی ها گل میکند، جهنم لیف و صابون می زنند، آب گرم می زنند
تا اینها هم پاکیزه شوند و سپس وارد بهشت شوند.
ملکیان، آفات دینداری:
خودشیفتگی متدینین از همه بیشتر است. دینداری خودشیفتگی گروهی می آورد. یهود می
گفتند نحن ابناء الله و احباء الله هستیم، مصادیق خودشیفتگی تعصب دینی، جزم و جمود
دینی، پیش داوری منفی نسبت به سایران، آرزو اندیشی : خوش دارم که الف ب باشد، خوش
دارم که دوستانم به من خیانت نکنند، به این باور می رسم که دوستانم به من خیانت
نمی کنند. خوش داری پدر آسمانی حافظ مراقب باشد، از دشمنانت از تو حمایت کند،
زندگی همین چند صباح باشد دنیای دیگری هم باشد، ادیان می گویند همه هست. خوبی گم
نشود، کسی هم به من بد کرد گم نشود. می گویند اونهم هست. این ها آرزو اندیشی است.
ما را ناز و نوازش می کنند. می گویند طبق فطرت انسان است. دین تو کاملترین دین،
پیامبر تو بهترین پیامبر، بعد می گویند با فطرت انسان دین سازگار است. این ها آرزو
اندیشی است.
نظر دکتر سروش درباره
همجنسبازی از نظر سعدی و مولانا: مولانا می گوید تصوف تبدیل شده به خرقه و نمایش ،
حافظ هم از کوته آستینان که نشان تصوف بوده شکایت می کند. عده ای میروند با پسرکان
زیبارو معامله معاشرت می کنند، حسن خدا را در انها می بیند، سعدی می گوید از من
جهان دیده بپرس، دروغ می گویند، طفل شش ماهه را ببین، شتر را ببین. مشی رایج ان
دوران این طور بوده معاشرت با زنان نبوده، رسمی بوده پاره ای از افراد که به تصوف
و شیخوخیت مشغول بوده اند. قابوس نامه رسما دستور می دهد فرزندش ابوالمعالی
تابستان ها با زنان بخواب، زمستان ها با پسران بخواب، در اخلاقیات راه پیدا کرده
بود. از عجایب است. امروز از راه دیگه می یاد، غربی ها عادت کرده اند بعنوان حقوق
بشر، شیپور از سر گشاد بزنند، برای تثبیت حقوق بشر این راه بیفتد، بدفهمی و
کژاندیشی است.
نظر دکتر سروش درباره عاقبت
مسیح: شواهد تاریخی شخصی مشابه عیسی رفتن بر سر دار را طبق آیه قران تصدیق نمی
کند. بخش دیگر آیه قران می گوید خداوند عیسی را بالا برد. باز هم محل بحث است. هم
به معنای جان گرفتن است هم به معنای به آسمان بردن می باشد. در ادبیات مسیحی در گذشته تا الان می پنداشتند که
مسیح با بدن و روح به آسمان رفته است. در گذشته اسمان موجود زنده ای پنداشته می شد.
به کپلر نگاه کنید عبادت خورشید در حرفهای اوست. می گوید خدا اگه بخواهد از عرش پایین
بیاید، بهترین جا نشستن در کره خورشید است. سیارات دیگه معتقد بودند جان دارند،
کرات بی روح همانند آنچه ما امروز می پنداریم نیستند. اصلا چنین تصویر و تصوری
نبود. در ادبیات مسلمانی هم هست که عیسی به اسمان رفت و در آسمان جایگزین شد. مسیحیت
بیشتر از آنکه بر تعالیم مسیحیت استوار باشد بر مرگ مسیحیت ، چگونگی آن و علت آن استوار
است. اینکه مسیح با جسم بالا رفته جزء ارکان مسیحیت نمی دانند. اینها می گویند
برنامه نقشه خدا بود که مسیحیت اینطور رنج بکشد و بمیرد تا گناه اولیه آمرزیده
شود. ما مسیحیان معتقدیم خدا آمد به زمین و تن داد به رنج کشیدن برای انسان، اما
شما مسلمانها به رنج کشیدن خدا برای انسان ها معتقد نیستید. برای آمرزیده شدن گناه
نخستین، خود خدا بصورت پسر تماما انسان تماما خدا بود. مسیحیت بیشتر بر نحوه مردن
و به دار انداختن او مبتنی است. فیلسوفان بزرگ مسیحی همچون هگل و آگوستین بر این
گردن نهاده اند و قضیه را جدی می گیرند. ظهور عیسی ظهور خدا بوده و این همان معنای
واقعی وحی است. ظهور کرد تا دست بندگان را بگیرد. مولانا به کنایه می گوید خدا نمی
گذارد پسرش را دار بزنند.
نظر دکتر سروش درباره امام
زمان: فقط به درد مراجع شیعه می خوره، امام زمان کار دیگه ای نمی کنه یا در
انتخابات شرکت می کنه، که بگویند نایب امام زمانند و وجوهات بگیرند. امام زمان خرج
سیاست کردن بدترین نوع سوء استفاده است. اعتقاد به امام زمان از جمله ضروریات و ارکان
دین نیست. مسلمانان زیادی داریم اهل سنت و یا مسلمانان زمان خود پیامبر اعتقادی به
امام زمان نداشتند. آنها همراه با پیامبر شهید شدند و در رکاب پیامبر بودند. اگر
خودتان به این اعتقاد رسیدید خوب رسیده اید. اگر خودتان نرسیدید، خوب نرسیدید در
ایمانتان هم هیچ رخنه ای وجود ندارد.
نظر دکتر کدیور درباره آیات
قران شرکت در عزاداری ها ثواب: در مورد ثواب های آیات قرانی، در مورد عزاداری ها
هم عمدتا دروغ است. برای اینکه مردم تشویق شوند به قران خواندن. راوی همه یکی است.
صرف ذکر روایت در یک کتاب بسنده نمی کند. مجالس عزاداری موضوعیت دارد، خود را
آماده به عمل تعالیم و دستورات دینی بکنند.
این مجالس راهند طریقند برای آشنا شدن با معارف دین، عمل کردن به معارف
دین. اما این مجالس خودشان موضوعیت ندارند. این مجالس خودشان صوابی ندارن.
نظر دکتر سروش درباره
امامان شیعه معصوم و علم غیب: شیعه می گفت برا اینکه پیامبرا گم نکنیم، علی را ول
نکنیم، همدلانه لب کلامشون این بود. برا دسترسی به پیغمبر بعد وی، اینها همه وقایع
تصادفی تاریخ بود. وقایع اتفاقی تاریخ. شیعه امام صادق پرسید شیعه چیست؟ وقتی
اختلاف پدید می آید من آن می گیرم که علی گفته است، این راه بی خطرتری است. شیعه و
تشیع همین است. بقیه را رها کنید. معصوم علم غیب و .... قلب تشیع نیس. امامان از
خواص خود می خواستن که امامان را معصوم بدانند، اما بسیاری از صحابه و ... امامان
را فقط یک عالم صالح می دانستن. ما شیعه غالی هستیم. این نبود، یک مرام معتدلی
بود. شیعه سنی امامان ما را عالم و طاهر می داند. وحی علم غیب را اینها را شما رها
کنید. بعدها در اومد. شیعه سنی اینقدر فاصله نداشتن از صفوی به بعد. امام علی اسم
بچه هایش ابوبکر عمر گذاشت. امام صادق اسم دخترش عایشه گذاشت. امام موسی کاظم خود یک
دختر باسم عایشه داشت. خواستگاه نیکو و معقولی داشت ابتدا شیعه. جنگ قدرت و غلات
آمدند آب را گل الود کردند.
نظر دکتر سروش درباره امام
حسین زیارت عاشورا و تحریفات: زیارت عاشورا گواهی می دهد در دوران عباسیان پدید
امده، شیعیان می گویند از املا امام پنجم می باشد، روح انتقام جویی در آن موج می
زند، نشانه های از نزدیک بودن وقوع حادثه، انتظار شیعه از برخاستن امام، همه گواهی
می دهد این زیارت از فاصله نزدیکی از کربلا پدید امده، محتوا توقعات یک جامعه
مظلوم است که می خواهد روز نیک ببیند. چنین عطشی و انتظاری در آن موج می زند. بطلان
مخالفان و حقانیت خود را با آن اثبات، چشم خود گریان، انتظار مناسب و ... ایجاد
میکند. طنین این صدا تا روزگار ما هم هست. نوحه خوانی ذکر مصیبت و عزا و ماتم 50
سال پیش بود. خود را سزاوار پاداش الهی کنند. اما بتدریج انقلاب آتش زبانه کشید.
بدل به یک فرهنگ عمومی شد. نزاع شیعه و سنی غیر قابل حل است. نمی توانیم مخالفان
عقیدتی خود را لعن کنیم، جانیان ستمکاران را چرا، ، با کمال تاسف مخالفان عقیدتی
خود را مورد لعن قرار دادند. بذر کینه بکاریم که تا امروز هم ادامه دارد. متافیزیک
بسازیم خداوند ملائکه هم آنان را نفرین می کند بهشت جای آنان نیست. واقعه عاشورا
نباید نفرت پراکنی را به ما یاد بدهد.
واقعه کربلا وسیله ای شده برای محکوم کردن همه کسانیکه غیر شیعه هستند. ابوسفیان
را پیامبر بخشید. از همان خلافت را غضب کردند و ... هم تحلیل تاریخی ناصوابی هست.
یزید می گفت من از پیامبر نگذشته ام من باید انتقام کشتاری که از ما کرد بگیرم. من
پسر پدرم نیستم اگر از بنی هاشم انتقام نگیرم. من از حسین حالا امروز انتقام
گرفتم. همین انتقام گیری به وارثان هم انتقال پیدا کرد، یزید شاعر بود، گفته است:
انتقام در دل یزید قصه فرقه ای و قبیله ای بود. درختی با انتقام جویی های بعدی
آبیاری شد. تبدیل به یک ایده آل تاریخی برای شیعه شده است. هر روز کینه ها و نفرت
های خود را تولید می کند. تخم دوستی و محبت را بر می دارد و عداوت می کارد. انتقام
و نفرت از واقعه کربلا بیرون کشیده شد. متوجه کل فرقه ای شد که این ها را به آن
منتسب می دانستند. ما باید فراموش کنیم. این اشتباه و بخش تاریخی قضیه است. اصلا یعنی چه امروز انتقام گرفتن؟ من خودم می
خوانم فقط بخش های دعا را می خوانم. بقیه را نمی خوانم واجب نیس که. اینهایش دلنشین است. اما دعا در رکاب فرمانده
جنگی از کی انتقام بگیریم؟؟؟ مگر اینکه دشمنان خیالی درس کنیم.
علمای ما دربان جهنم خودشان
را می دانند، می گویند بهشت را نمی دیدند، حداکثر جهنم را می دیدن، این دینداری
عوضی است باطل است. که همه را غیر از خودت مغضوب خداوند بدانی . این چه درکی از
خداوند است.
نظر دکتر سروش درباره
اخوندها: زندگی در جهان معاصر نمی دانند. ملاهادی سبزواری، قرن نوزدهم علم جدید
بساطش را پهن کرده، در کتاب منظومه حکمتش که تدریس می شود، می گوید زلزله زمین به
علت حبس بخارات در زمین است. اگرم جمع
نشد، چشمه می شود. ایشون طبیعت شناسیش مال دو هزار سال پیش بود، هیات نجومش مال دو
سه هزار سال پیش بود. معاصر دوران خود نبود. بینش علمی دوران خود را نداشت. در
زمان او کانت ظهور کرده بود، یک بساط فلسفی پهن کرده بود. آنان که قم را پایتخت
فرهنگی جهان می دانند، معاصر بلحاظ فرهنگی عقلانی در این قرن زندگی نمی کنن. بیشتر
فقها ، فقط فقه خونده اند، تاریخ ایران اسلام هم نمی دونن. اصلا تاریخ تاریخ شاهان
را می دانن، مثل همان ها فک می کنند، خود را عادل با تقوا می دانند، می گویند مثل
انها رفتار می کنند. ما هستیم و دیتاهایی که در ذهن داریم. یا معاصر هستیم،
دیتاهایی غایب باشد متعلق به عصر دیگری داریم.
نظر دکتر تویسرکانی درباره نجس بودن مشرکان: برخی موارد در
تعالیم مذهبی رایج، باعث بدفهمی ما از قرآن میشود، مثلاً کلمهی «نجس» را که میشنوید
معنایی از آن میفهمید که با مفهوم مورد نظر قرآن از آن کلمه متفاوت است. شما یک
معنای فقهی از کلمهی نجس میفهمید، بعد اگر با این معنای فقهی بخواهید آیه
«إنَّمَا المُشرکونَ نَجَس»(توبه 28) را بفهمید باید در ارتباط با کسی که مشرک است
و نجس است، دست خود را آب بکشید تا پاک شود! ولی پر واضح است که در قرآن معنای
«نجس»، اصطلاح فقهی نبوده بلکه به معنای «پلید» است و آن معنای فقهی اولین بار در
قرن سوم هجری بکار رفته است. (تخلیصی از مباحث قرآنی دکتر توسرکانی ـ جلسه اول)
نظر دکتر سروش درباره داستان آدم و حوا: داستان اسطوره ای
است. باید دید تعبیر آن چیست؟ اینها به اعتقاد من همه خواب بوده است. خواب نیاز به
تفسیر دارد.
درباره خمس نوشته های آیت الله برقعی، آقای قلمداران و ...
را مطالعه کردم. تنها آیه قران درباره خمس، درباره غنایم جنگی می باشد. خمس علی
الظاهر به مالی تعلق می گیرد که بدون زحمت و مشقت بدست آید. علما مختلف و متفاوتی
در صدر اسلام معتقد به تحلیل خمس داشته اند. منظور از تحلیل این می باشد که احادیث
مختلفی وجود دارد که ائمه خمس را بر مردم بخشیده اند.