۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۱, شنبه

آموختن ادب از بی ادبان



مجید نواندیش : در داستان سمبلیک و آموزشی آفرینش انسان در آیه 30 بقره آمده است: هنگامي كه خداوند مي خواست انسان را بيافريند، فرشتگان به او اعتراض كردند و آنها گفتند كه اين انسان در زمين فساد ايجاد مي كند و خون مي ريزد (آيه 30 بقره). عبارت قرانی آیه شامل عبارت یفسک الدماء به معنای ریختن خون ها می باشد. مفسرین یکی از احتمالات این پیشگویی فرشتگان را بخاطر این می دانند که آدم نخستین مخلوق روی زمین نبوده است. بلكه پیش از او نیز مخلوقات دیگرى بودند كه به نزاع و خونریزى پرداختند، پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!
یکی از افرادی که جزء موسسین شیطان پرستی محسوب می شود آلیستر کراولی می باشد. وی نویسنده کتاب شریعت، کتاب مقدس آیین تلما می باشد. کراولی ادعا کرده است در کتاب شریعت سخنانی را که آیواس نماینده خدای جنگ و انتقام به او وحی کرده، آورده است. خدای جنگ و انتقام؟ دو بخش از فصل لوسیفر کتاب انجیل شیطانی نوشته آنتوان لاوی از دیگر بنیان گذاران شیطان پرستی دارای عناوین زیر می باشد: روابط جنسی شیطانی، همه خونخواران خون نمی مکند.
طبق عقیده شیطان پرستان، شیاطین به ریختن خون بی گناهان حتی اطفال و نوزادان علاقه دارند. همچنین به بی عفتی نیز علاقه مند هستند. این کارها را در اعمال سحرآمیز و جادویی خود سبب قدرت گرفتن خود و یا احضار شیاطین قدرتمند می دانند. بنابراین جنگ و خونریزی و سپس بی عفتی از جمله اهداف اصلی شرارت بار شیاطین درباره انسان ها می باشد. وجه مشترک بین تمامی فرقه های شیطان پرستی تاکید بر خودپرستی است. همان صفتی که شیطان بدان سبب رانده شد.  احتمالا در این باره بعدا بیشتر صحبت کنیم.
در داستان آفرینش، خداوند در جواب اعتراض فرشتگان، به آنها نشان داد که انسان توانایی های فراوان دارد؛ او قدرت یادگیری و علم آموزی دارد، از این رو می تواند جانشین خداوند در روی زمین باشد[1]. بواقع بر روی قدرت یادگیری و علم آموزی انسان، عقل و اندیشه انسانی تاکید گردید. بواقع سلاح ملائکه و خداوند در برابر شیاطین عقل و اندیشه انسانی می باشد. در اصول کافی در باب عقل آمده است که اولین چیزی که خدا خلق فرمود عقل است. بطور خلاصه: شیاطین بدنبال شرارت و انجام اعمالی توسط انسان می باشند که واقعا برای آنها مضر است. اما دین سعی می کند با رویکرد عقلانی جلوی شرارت های انسان ها و موارد مضر برای آنها را بگیرد. بنابراین دین باید عقلانی و مطابق با عقل بنظر بیاید. اما نه عقل یک نفر، عقل جمعی بشر. بطور مثال هیوم بعنوان یک نقاد جدی دین، در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) می‌داند[2].


۱۳۹۵ فروردین ۲۷, جمعه

عالم غیب

مجید نواندیش : منظور از عالم غیب وجود خدا، روح، فرشتگان، اجنه، معاد و ... می باشد. اگر بخواهیم بپذیریم که عالم غیب وجود ندارد یعنی افرادی همچون حضرت محمد، عیسی، موسی و زرتشت دروغ گفته اند. دروغ بزرگی هم گفته اند. در حالیکه ما می بینیم اینها در زمان خود در قوم خود مشهور به اخلاق مداری و درستی بوده اند. اصولا جهت حرکت ادیان و نهضت های آنها در حداقل در ابتدا در جهت ارتقاء اخلاق و توسعه اخلاق بوده است. بعضی از اینها بپای این دروغ بزرگ خود حاضر بوده اند جان هم بدهند. عیسی مصلوب شد، چندین بار سوء قصد به جان پیامبر اسلام صورت گرفت. چطور چنین افراد دروغگویی جزء تاثیرگذارترین اشخاص تاریخ می شوند. طبق لیست مایکل اچ هارت، محمد پیامبر اسلام در فهرست صد نفره، بعنوان تاثیرگذارترین شخصیت تاریخ انتخاب شده است. اگر بپذيريم كه اخناتون در 1350 سال پيش از ميلاد هم عصر حضرت يوسف بوده است به خداي يگانه ناگهان معتقد شده است. در يكي از اشعاري كه از وي بجا مانده است به صراحت از خداي يگانه سخن گفته است. بودا به تناسخ که موید وجود روح است اشاره می کند. سرخپوستان آمریکایی معتقد به وجود یک روح مشترک در این عالم بوده اند و آن را بعنوان خدا می پرستیده اند. در طول تاریخ تکوین بشر، افراد صالح بشری به پرستش خدا، اقرار به وجود عالم غیب و ... پرداخته اند. امروزه در دنیا حدود 3.5 میلیارد دیندار وجود دارد.
امروزه از قانونی بنام قانون جذب سخن گفته می شود. گفته می شود که افکار شما جذب کننده آنچه شما به آن دست می یابید می باشد. سوال اینجاست که این قانون جذب چگونه اینگونه عمل می کند؟ آیا نمی توان گفت که این قانون شامل حال دعاها هم می شود و دعا هم بنابراین پسندیده و عمل مثبتی است. امروزه سخن از هاله های انرژی انسانی وجود دارد که گفته می شود توسط افرادی قابل مشاهده می باشد. همچنین گفته می شود دوربین هایی ساخته شده است که این هاله ها توسط آنها قابل عکسبرداری می باشد[1]. چاکراها و هاله ها امروزه در بعضی بیمارستان های پیشرفته غربی برای تشخیص بیماری مورد استفاده قرار می گیرند. خوب این هاله های انرژی تاثیر چیست؟ از چه بوجود آمده است؟ امروزه عملی بنام برونفکنی از آن نام برده می شود که افرادی با تمرین و ممارست مدعی انجام آن هستند. در برونفکنی پرواز روح به مکان های مختلف صورت می گیرد. بعضی از این افراد بدون هیچ قصد و نیت سودجویانه ای، صرفا مشاهدات خود را بیان نموده اند. آنها بیان می کنند که به مکان های مختلفی توانسته اند بروند (موید روح) و همچنین بعضی از آنها در این سفر موجودات غریبه همچون جن ها را مشاهده نموده اند و حتی شاید آنها را اذیت هم کرده باشند. بعضی هم فرشتگان را بصورت نقاط نورانی گزارش کرده اند. درباره تناسخ تحقیقات علمی مختلفی صورت گرفته است که موید تناسخ می باشد که شاید بعدا به آنها اشاره کنیم.
افراد بسیاری هستند که با نیت سودجویانه بدون توجه به دیندار بودن یا نبودن آنها، مدعی ارتباط با اجنه و .... هستند. کتاب های مختلفی شامل حال دستورات مختلف همچون تسخیر جن، دیدن جن، ارتباط با آن، و ..... نوشته شده است و افراد موید مفید حال بودن بعضی از دستورات آنها هستند. در همین سال های اخیر شخصی بنام جعفری تبار دارای 200 تلفن هوشمند برای انجام استخاره بود. بگذریم از اینکه الان در جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شده است. سوال اینجاست که یک شغل چگونه گسترش می یابد؟ آیا با صرف دروغ امکان گسترش یک شغل همچون گرفتن 200 تلفن هوشمند برای آن وجود دارد؟ آیا روند اعتماد سازی در این شغل ها طی نشده است؟
افرادی وجود دارند که درباره پیشگویی آینده بسیار معروف هم شده اند. درست است که پیشگویی ها مبهم می باشند. اما بعضی تطابق عجیبی با حوادث پیدا می کنند. مثلا می توان به پیشگویی نوسترداموس درباره حوادث یازده سپتامبر اشاره کرد. می توان به پیشگویی های یوحنا و تطابق آنها با جنگ جهانی اول و جنگ سه امپراتوری با یکدیگر، پیشگویی ائمه شیعه از علایم ظهور و مثلا پیشگویی به قدرت رسیدن عباسیان، قیام ابومسلم خراسانی و ... اشاره نمود. اصلا منکر این نمی توان شد که در این مباحث دروغپردازی های زیاد و موارد عجیب و غیرممکن زیادی وجود دارد. اما منصفانه اگر نگاه کنیم به مویداتی هم بر می خوریم. 
امروزه دین اسلام و شیعه در ایران محل منفعت طلبی و سودجویی شده است. اما قیاس فقهای کنونی با فقهای سابق اشتباه است. در میان فقهای سابق شخصیت های بزرگی همچون علامه طباطبایی و ... بوده اند که واقعا صادق و اهل اخلاق بوده اند. گزارش های موید عالم غیب از اینها به ما رسیده است. بطور مثال در باب هدایت تکوینی، وقتی بعضی علما به مساله غامضی برمی خوردند به دعا و زیارتگاه می رفتند و بعد جواب آن را می یافتند و .....
ما در نقطه مقابل دینداران و بعنوان قطب متضاد، شیطان پرستان را می بینیم و آنها هم به مقولاتی همچون فرشته، اجنه و شیطان معتقد هستند. آلیستر کراولی در کتاب شریعت خود، شرح بسیاری از سران طوائف و جنود اجنه را داده است و نام و مشخصات آنها را به تفصیل آورده است.


[1]https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87_%28%D8%B9%D9%84%D9%85_%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%A1%29.

آیا باید فرگشت در قران بیان می شد؟


فرض کنیم در 1400 سال قبل قرار داریم و آیاتی از قران نازل می شد که به فرگشت اشاره می کرد. مثلا می گفت ای انسان ها همانا شما از نسل بوزینه ها هستید.
مسلما اگر این اتفاق می افتاد امروزه همه مردم مسلمان بودند. البته به شرط آنکه اسلام به پایداری و رشد و توسعه دست می یافت. اما آیا مطمئنا این اتفاق می افتاد؟ ممکن بود همین ادعا سبب تغییر سرنوشت اسلام شود و امروزه اثری از اسلام نباشد. امروزه با وجود همه فسیل ها و شواهد کثیر، بسیاری حاضر به پذیرش فرگشت بدلیل اینکه از جنس شامپانزه ها می شوند نیستند. چگونه اسلام می تواند بدون وجود گواه و شواهد در 1400 سال قبل ادعایی کند و انتظار داشته باشد که مردم آن زمان این ادعا را بپذیرند؟ البته اسلام در زمینه معاد ادعای مشابه ای کرده است و از مردم هم خواسته است که آن را بپذیرند. اما ادعای وجود معاد برای مردم آن زمان مسبوق به سابقه بوده، یعنی قبل از آن ادیانی بوده اند که ادعای وجود حیات دیگر و اخروی کرده اند. آیا ادعای فرگشت نمی توانست باعث شود تعدادی اسلام را بدلیل این ادعای عجیب یا حتی شاید توهین آمیز نسبت به آنها نپذیرند و از طرف دیگر طعن و انتقادات منتقدان نسبت به ادعاهای اسلام را تقویت نمی کرد؟
آیا هدف از ارائه اسلام، تقویت علم و دانش بشر بود؟ یا ارائه مطالبی که بشر امروزه با وجود همه پیشرفت های علمی قادر به اثبات وجود آنها نمی باشد بود؟ هدف تعالی اخلاق، هدایت معنوی انسان بود یا رشد علمی انسان یا شاید هر دو؟ آیا بیان یک نظریه علمی بسیار پیچیده و غامض از نظر درک، در 1400 سال پیش برای انسان ها بدون وجود شواهد مدارک، درست بود؟
من قصد پاسخگویی به سوالات بالا و یا القای مطلب ندارم. به تعداد خواننده های این مطلب می تواند پاسخ برای این سوالات وجود داشته باشد. هدف فقط ایجاد سوال در ذهن می باشد. انصاف، درک متقابل دو صفتی هستند که بنظر من امروزه کیمیا بوده و ما باید سعی کنیم این دو صفت علی الاخصوص انصاف را تا حد امکان در خود تقویت کنیم.
بطور کلی اسلام قابلیت انعطاف بسیار بیشتری در پذیرش فرگشت و حتی بینگ بنگ نسبت به مسیحیت دارد. اما امروزه بسیاری از علمای متاخر منکر پذیرش فرگشت طبق اسلام هستند. درباره داستان آدم و حوا در قران، استاد مذکور معتقد است که این داستان سمبلیک و دارای نکات آموزشی است. وی آیه اسراء 60 حاوی رویای پیامبر درباره دیدن شجره معلونه را نشانه دیدن داستان آدم و حوا در رویا توسط پیامبر می داند. مفسرین شجره ملعونه را بنی امیه و... معنی کرده اند. اما در متن آیه می گوید: شجره ملعونه که در قران به آن اشاره کرده ایم. یعنی باید جایی در قران به این شجره اشاره شده باشد. همچنین آیه 61 سوره اسراء درباره داستان آفرینش می باشد. مراد از شجره ملعونه که در قران هم باید به آن اشاره شده باشد که در سوره اعراف 19 به شجره معروف در داستان آدم و حوا اشاره شده است. در آیه 60 سوره اسراء متذکر شده است که در رویا این داستان را به پیامبر نمایانده است.
یدلله سحابی معتقد است کلا نظریه قران درباره خلفت نظریه خلقت تدریجی انسان می باشد. مصباح یزدی معتقد است بر حسب روایات و احادیث آدم و حوا دو شخص معلوم بوده اند و داستان نمی تواند سمبلیک باشد و ممکن است خداوند تمامی نسل آدم حاصل از فرگشت شامپانزه را نابود کرده باشد و خودش دفعتا آدم و حوا را خلق کرده باشد!  به عقیده خود من داستان مسلما سمبلیک و آموزشی می باشد. اما شخص آدم و حوا هم بنظر طبق روایات علی الخصوص دو شخص معلوم می باشند. حالا می توانند به گروهی یا اشخاصی که در فرگشت بیشتر شبیه آدم ها و انسان ها شده اند و روح انسانی در آنها حلول کرده اطلاق گردند.