۱۳۹۴ بهمن ۲۳, جمعه

اسلام چیست؟

مجید نواندیش : اگر به نامه های نوشته شده به نایبان امام زمان در زمان معروف به غیبت صغری مراجعه کنیم، متوجه می شویم که عموما علمای قم، سوالات بسیار پیچیده و عجیبی از ایشان پرسیده اند. بواقع علمای قم بنظر بنده، نقش علمای موسی زمان انتخاب گاو بنی اسراییل را پیدا کرده اند و به مرور زمان باعث افزودن پیچیدگی بسیار زیاد دین شده اند. هنگام ظهور پیامبر در مکه شعار فقط لااله الاالله، الله اکبر، محمد رسول الله بود. یعنی اعتقاد به یگانگی خدا، پیامبر بودن محمد و نفی بت پرستی. زیربنای ادیان الهی، توحید و معاد یا کارما می باشد. کم کم نماز و روزه واجب گردید و شرب خمر، مصرف گوشت خوک و مردار حرام گردید. طبق نظر یکی از اساتید حدیث ابدی بودن حلال و حرام محمد تا روز قیامت فقط ناظر به محرمات و واجباتی است که در قران آمده است که بیشتر آنها بالا ذکر گردید. در زمان ظهور پیامبر که کتاب و نوشته ای وجود نداشته است. صرفا معرفی اسلام با معرفی اعتقادات بالا و واجبات و محرمات کلی صورت می گرفته است. طبق این دیدگاه بقیه احکام اسلام تابع مقتضیات زمان بوده و به شرط و شروطی  قابل تغییر می باشد. البته این شرط و شروط بسیار مهم می باشد اما شرح آن خارج از این مباحث می باشد.
اسلام نیامده است که تمامی شئون زندگی را در این دنیا تبیین کند، اگر اینکار را می خواست بکند، می توانست موجب ارتقاء فوق العاده دانش بشری یک قرن پیش شود. دین فقط قرار است به تبیین و بیان مواردی بپردازد که دانش بشر حتی امروزه قادر به اثبات وجود آن نیست یعنی وجود عالم غیب. وجود عالم غیب قابل اثبات نیست و فقط با تجربه های معنوی هر شخص می تواند به وجود آن پی ببرد. البته دین در غیاب علم و دانش در 1400 سال پیش، راهکارهایی برای بهتر زیستن انسان نیز ارائه می دهد که امروزه دانش جای بعضی از آنها را گرفته است.
اما شیعه چیست؟ اتفاقا شیعه بودن کار سخت و دشواری است. شیعه بودن صرف اعتقاد داشتن به تعدادی امام و دانستن نام آنها و ... نیست. لفظ امام به معنای مقتدا می باشد. ما به امام جماعت در نماز اقتدا کرده و اعمال وی را تکرار می کنیم. شیعه واقعی به اعتقاد معنا پیدا نمی کند. به عمل است که باید همچون امامان عمل و و در عمل به آنها اقتدا نماید. امامان ما دنیاپرستی و قدرت را انتخاب نکردند. امامان ما به دنبال ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان نبودند، تلاش آنها حفظ وحدت و یکپارچگی بین مسلمانان بوده است و .....
طبق این نظر، از بین تمامی فرقه ها، ادیان و ... افراد می توانند رستگار شوند و به بهشت روند. بواقع بهشت را به عمل دهند نه به اعتقادات. مهم توحید عملی می باشد نه توحید نظری. خداوند بر اساس معنا قضاوت خواهد کرد نه همچون ما انسان ها بر اساس ظاهرات.

سیستم این دنیا بر مبنای تعادل است


مجید نواندیش : این دنیا عالم اضداد است. برای هر چیزی ضدی وجود دارد. متمایل شدن به سمت هر یک از اضداد عموما نتیجه غلطی را به بار می آورد. راه درست میانه روی و تعادل است. استواری این دنیا، چرخه حیات و ... به تعادلی است که پیدا کرده است. معتقدم بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات انسان ها در این دنیا یا ناشی از جهالت و ناآگاهی و یا ناشی از عدم رعایت تعادل می باشد. زیربنای سیستم این دنیا بر مبنای تلاش برای برقراری تعادل می باشد. معتقدم شما در این دنیا یا باید با تعادل و میانه روی زندگی کنید وگرنه سیستم این دنیا خودش در جهت برقراری تعادل به حرکت می افتد و سعی می کند جبران مافات کند.
اگر در ترکیه بعد از سالها اسلام ستیزی، مردم به اسلام روی می آورند و اسلام گرایان رای می آورند، در عین اینکه در ایران در هنگام همه تلاش برای دعوت مردم به اسلام، مردم دین گریز شده اند هر دو تلاش سیستم برای برقراری تعادل می باشد. اگر در جمهوری اسلامی هنگام سرکار آمدن اینقدر به حجاب اهمیت داده شد بواقعی پاسخی به وضعیت ترویج برهنگی در زمان پهلوی بر خلاف خواسته عمومی مردم بود.
استواری و برقراری نظم به حفظ تعادل در آن می باشد. در انسان احساسات متضاد متفاوتی وجود دارد. عقلانیت واقعی تنها به هنگام برقراری تعادل میان این احساسات بوجود می آید. رشد آرام و همیشگی در گرو برقراری تعادل است. وگرنه افراط و تفریط صرفا رفتن به چپ و راست، خوردن به دیوار و به ناچار برگشتن را سبب می شود.

واقعیت یا حقیقت؟


مجید نواندیش : طبیعت این دنیا برای مبنای قانون تنازع بقا داروین می باشد که در آن قدرت اصالت دارد. قانون تنازع بقا، به این اشاره می کند که برای بقا انتخاب طبیعی صورت می گیرد و آن انتخاب می شود که در نزاع برای بقا قدرت بیشتری داشته باشد. آنکه زورش بیشتر باشد غلبه یافته و بقاء بیشتری خواهد داشت. از اول تاریخ تابحال زورمندان به ضعیف ترها زور گفته اند، استبداد به خرج داده اند. امروزه هم همینطور است. این واقعیت این دنیا می باشد. این یک گزارش حقیقی و رئال از این دنیا می باشد. تا بوده همین بوده است.
اما این همه ماجرا نیست. داروینیزم تنها قسمتی از بازی است البته بخش مهمی از آن. نقطه مقابل تنازع، تعاون و همکاری می باشد. تعاون هم در طبیعت و هم بین ابناء بشر وجود دارد. انسان ها علاوه بر اینکه دارای تنازع قدرت با هم می باشند، در بعضی مواقع تعاون و همکاری نیز با یکدیگر دارند و این سبب کاهش تنازع بقاء می شود. عقل بشر سبب ایجاد تعاون و همکاری می شود. بیشتر پیشرفت گونه بشر و برتری یافتن نسبت به دیگر گونه ها حاصل تعاون است نه تنازع.
واقعیت این دنیا قدرت است. شما به هر روشی مشروع و نامشروع در کسب قدرت، ثروت و ... بکوشید اگر بتوانید موفق شوید در این دنیا برنده خواهید بود. اما آیا ما برنامه ریزی زندگی خود را باید بر اساس یک گزارش واقعی قرار دهیم؟ این حقیقت ماجرا نیست؟ حقیقت در تعاون، تلاش مشروع در کسب قدرت، ثروت و ... می باشد. عمدتا آنها که تلاش مشروع در کسب قدرت می کنند نسبت به کسانیکه مشروع و نامشروع تلاش می کنند بازنده خواهند بود. حقیقت تلخ و گزنده است. در طول تاریخ همواره زورمندان پیروز بوده اند. استثناهای تاریخ در این زمینه بسیار کم است. شاید بتوان به مسیح، امام علی، مهاتما گاندی اشاره کرد. کسانی که از قدرت سو استفاده نکرده و نامی هم ازشان بجا مانده است. بطور کلی می توان گفت واقعیت در اکثریت، و حقیقت همواره در اقلیت و مهجوریت و مظلومیت می باشد. اتفاقا اگر جایی حس کردید حقیقت در اکثریت و قدرت قرار گرفته است به تشخیصتان شک کنید.
لطفا کسانیکه واقعیت را انتخاب کرده اند مذمت نکنید، انتخاب بسیار سختی است. سعی نکنید مدام در مذمت این دنیا، قدرتمندان همچون آمریکا و ... بکوشید. اگر واقعا مرد عمل هستید خود حقیقت را انتخاب کنید و به آن عمل کنید. هر کسی در زندگی باید بین این دو یکی را انتخاب کند. شما کدام یکی را انتخاب می کنید؟

دین الحق


مجید نواندیش : اصولی وجود دارد که رعایت آنها برای همه انسان ها التزام دارد. یکی از اساتید نام آن را دین الحق گذاشته است که بخش قابل توجهی از آن عبارت است از محترم شمردن حق حیات انسانی و حق آزادی اندیشه انسانها. نفی نژادپرستی ( مثلا عدم تحقیر اعراب و همچنین عدم تفاوت قائل شدن بین سید و غیرسید). نفی تبعیض، نفی آموزه های مبتنی بر خشونت یا  مبتنی بر ایجاد حقد، کینه، نفرت نسبت به دیگر همنوعان،. قائل به رعایت اخلاق و انسانیت بودن با رعایت کلید طلایی زیربنای اخلاق اصل انصاف، آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسندی و آنچه نمی پسندی برای دیگران هم نپسندی و بالعکس.
 از نظر من پایبندی به شرع و متشرع بودن یک مسئله شخصی می باشد. شخص حق انتخاب دارد که متشرع باشد یا نباشد. به واجبات و محرمات دین خود عمل نماید یا نه. اما در رعایت دین الحق التزام و پایبندی وجود دارد. رعایت دین الحق برای همه انسان ها با هر مکتب و مسلکی لازم است. اگر در بعضی کشورهای اروپایی مثلا قوانین ممنوعیت نژادپرستی وجود دارد دقیقا به دلیل همین التزام است. اگر قوانینی برای حفظ آزادی اندیشه، حق حیات و ... وجود دارد به دلیل همین التزام است. بواقع آنها هم به این التزام رسیده اند.
آموزه های مخالف با دین الحق حتی اگر در ظاهر جزء شرع و مثلا دین اسلام باشند مطرود هستند و باید کنار گذاشته شوند. یاد بگیریم اول انسان باشیم بعد متشرع. نه اینکه مانند متشرعانی باشیم که بویی از انسانیت نبرده اند که حد نهایی آن امروزه در داعش تبلور یافته است. اگر منصفانه نگاه کنیم متوجه می شویم بسیاری از اندیشه ها و اعمال داعش ریشه در فقه اسلامی دارد. داعش نمایش عریان این زشتی هاست. البته این به معنای زیرسوال بردن خود اسلام نیست. اما بنظر من فقه اسلامی بخش هایی از آن (مربوط به بخش معاملات) آن دارای مشکلات بسیار جدی می باشد. ربطی هم به شیعه و سنی ندارد. فقه اسلامی در این موارد صرفنظر از شدت و ضعف در این موارد بین شیعه و سنی مشترک می باشد که از آن جمله می تواند به حد ارتداد اشاره نمود. برچسب ارتداد، روش حفظ شهوت قدرت در فقه اسلامی در شیعه و سنی بوده است. با کوچکترین انتقاد و اصلاحگری به طرف برچسب ارتداد زده اند و حق حیات و آزادی اندیشه را از وی سلب نموده اند. بواقع فقه حاصل امروز در تنازع داروینی ناجوانمردانه همواره سعی کرده برنده باشد و فقه قدرت مدار است نه فقه حق. البته بنده تمامی فقه را رد نمی کنم. بلکه فقط قسمت کوچک اما با اهمیت و بسیار تاثیرگذاری از آن را رد می کنم که خلاف دین الحق می باشد که زیربخش فقه معاملات می باشد.