اصطلاح «سکولاریسم» طیف وسیعی
از معانی دارد، و در شماتیکترین آنها، ممکن است هر موضعی را که سکولار را در هر
زمینه خاصی ترویج میکند، دربر گیرد. ممکن است به معنای ضد روحانیت، الحاد، طبیعت گرایی، غیر فرقه گرایی، بی
طرفی در موضوعات دینی، یا حذف کامل نمادهای مذهبی از نهادهای عمومی باشد.
سکولاریسم به عنوان یک فلسفه در پی تفسیر زندگی بر اساس اصولی است که صرفاً از
دنیای مادی و بدون توسل به دین نشأت می گیرد. این مفهوم تمرکز را از دین به سمت
دغدغه های «زمانی» و مادی سوق می دهد.
سنتهای
متمایزی از سکولاریسم در غرب، مانند مدلهای فرانسوی، ترکی و انگلیسی-آمریکایی، و
فراتر از آن، مانند هند، وجود دارد، که در آن بیشتر بر برابری در برابر قانون و
بیطرفی دولت تأکید میشود تا جدایی آشکار.
ویکی پدیا در تعریف سکولاریسم
چنین بیان می نماید: از آنجا که اصطلاح سکولاریسم در موارد گوناگونی استفاده میشود،
معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. دیدگاه سکولاریسم بر این پایه بنا
شدهاست که زندگی با در نظر گرفتن ارزشها پسندیدهاست و دنیا را با استفاده از
دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان یا هر نیروی ماورای
طبیعی دیگری، بهتر میتوان توضیح داد. به عبارت بهتر هر کسی دین خود را فقط در
خانه خود نگه داشته باشد و حق ندارد دین خود را در جامعه تبلیغ کند. یکی از علتهای
برخورد جوامع سکولاریسم با حجاب این است که آنان حجاب را مظهر تبلیغ دین اسلام در
یک حکومت سکولاریستی میدانند.
دکتر مهدی
جباریان چهار گونه سوسیالیسم سیاسی ذکر می نماید:
·
شکل بنیادین با دین مخالف است و آشکارا
با آن مخالفت می کند.
·
شکل اومانیستی نسبت به دین بی تفاوت است
و دولتهای سیاسی «پایبند به اصول ماتریالیسم، طبیعتگرایی، اومانیسم» از این رویکرد
پیروی میکنند.
·
شکل لیبرال نسبت به احساسات مذهبی به طور
کلی دلسوزتر است، اما نه مخالف و نه مغرضانه نسبت به احساسات خاصی است.
·
شبه سکولاریسم در مواردی که دولت ادعا میکند
سکولار و بیتفاوت یا بیطرفانه نسبت به ادیان است، اما سیاستهایش یک دین خاص را
بر سایرین ترجیح میدهد[1].
مبانی
سکولاریسم به طور کلی به شرح زیر هستند:
·
معمولاً برابری حقوقی بین افراد مذاهب مختلف
را ترویج میکند و با سلسله مراتب قانونی بر اساس اعتقاد مذهبی یا عدم اعتقاد
مذهبی مخالفت میکند.
·
برتری دولت یک اصل سکولار است که از اطاعت از
قوانین دولتی بر قوانین مذهبی حمایت می کند، در حالی که محدودیت داخلی یک اصل
سکولار است که با کنترل دولتی بر زندگی شخصی فرد مخالف است.
·
تحت سکولاریسم سیاسی، دولت می تواند نحوه عمل
مردم را کنترل کند، اما نه آنچه را که آنها باور دارند.
·
آزادی اندیشه توسط سکولاریسم حمایت می شود.
·
نظم توسط سکولارها حمایت می شود، به ویژه در این
که اعتقادات فرد نباید اجازه داشته باشد که صلح مدنی را برهم بزند.
·
تساهل مذهبی هم برای افراد دیگر ادیان و هم عدم تقوا که توسط اعضای مذهب
خود نشان داده می شود حمایت می شود.
·
سکولاریسم سیاسی نیز از عقل به عنوان یک فضیلت
حمایت می کند.
·
حمایت از آزادی مذهبی[1]
جدایی دین از دولت
جدایی دین از دولت نوعی نگرش سیاسی
و مدنی است. بر طبق این نگرش، دین و دولت بایستی جدای از یکدیگر بوده و در امور یکدیگر
دخالت نورزند.[2] این مفهوم با سکولاریسم تفاوتهایی دارد.
روابط بین دین و دولت امروزه
دارای اقسام و طیف گستردهای در میان حکومتهای جهان است. از یک سو در برخی کشورها
همانند ترکیه و فرانسه، جدایی دین از دولت تا حدی پیش رفتهاست که از ورود دین و
مذهب در دولت به شدت حراست میگردد و از سوی دیگر، در برخی دیگر از کشورها همانند
ایران قوانین و زمامداری کشور بر اساس شریعت و قوانین اسلام پایهگذاری گردیدهاست.
البته در بسیاری از کشورها همانند ایالات متحده آمریکا، این روابط کمابیش حد واسطی
بین این دو دیدگاه هستند.
قانون اساسی آلمان آزادی
ادیان را تضمین میکند، اما جدایی کامل دین و دولت در آلمان وجود ندارد. رسماً نهادهای
مذهبی به عنوان Körperschaften des öffentlichen Rechts (کورپوریشنهای حقوق عمومی، در برابر خصوصی) فعالیت میکنند. برای
جوامع مذهبی، برخی مالیاتها (Kirchensteuer) توسط دولت جمعآوری میشوند؛ این
به درخواست جامعه مذهبی انجام میشود و هزینه ای بابت این خدمت مطالبه میشود. آموزش
مذهبی در آلمان در مدرسه یک درس اختیاری است. دولت آلمان در خصوص مسایل باورهای مذهبی خود را بیطرف میداند، بنابراین نمیتوان هیچ معلمی را مجبور به تدریس دین کرد. اما
از طرف دیگر، همه آنانی که آموزش مذهبی تدریس میکنند نیاز به یک جواز رسمی از سوی
جامعه مذهبی شان دارند. به معاهدهها با سریر
مقدس کنکوردا گفته میشود در حالی که به پیمانها با کلیساهای پروتستان یا چترهای
جوامع یهودی «پیمان دولتی» گفته میشود. هر دو چارچوب قانونی برای همکاری بین
نهادهای مذهبی و دولت آلمان در سطح فدرال و نیز ایالتی هستند.[3]
در ایالات متحده آمریکا، جدایی
دین از سیاست در سطوح فدرال توسط قوانین مدنی این کشور تضمین شدهاست، بهطوریکه
در اصلاحیه اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نوشته شده:
«هرگونه قانونگذاری که در آن
هر دین و مذهبی چه مورد حمایت و چه منع گردد توسط مجلس قانونگذاری آمریکا ممنوع
خواهد بود.»
با این حال، از آنجایی که هر یک
از ایالات در وضع قوانین خود تا حدودی اختیاراتی دارند، بسیاری از قوانین ایالتی
آمریکا کماکان متأثر از دین و مذهب هستند. از این دسته میتوان قوانین مناطق خشک
الکلی را نام برد[3].
حائری یزدی در کتاب خود حکمت و
حکومت به خوبی این نظر را بیان کردهاست:
خلاصه کلام این است که نه از
مفهوم نبوت و نه از مفهوم امامت، هیچ ایما و اشارهای به تشکیل یک نظام سیاسی که
مسئولیت اجرای تکالیف را بر عهده بگیرد استنباط نمیشود، تنها این خود مردم و مکلفیناند
که باید همانگونه که در تدبیر بهزیستی خود و خانواده خویش میکوشند به همان نحو،
فرد اکمل و اصلح جامعه خود را که احیاناً پیامبر یا امام است شناسائی کرده و برای
زمامداری سیاسی کشور خود انتخاب نمایند … آئین کشور داری نه جزوی از نبوت است و نه در ماهیت
امامت که همه دانائی است، مدخلیت دارد[4].
سکولاریسم
به دید محمدرضا نیکفر، سردبیر
کنونی رادیو زمانه، باید این شرطها برآورده شوند، تا بگوییم سکولاریزاسیون بودش یافتهاست:
·
بایستی به درآمیختگی پرسنلی میان دولت و حوزه دینی پایان داده شود.
دولت پرسنل خود را دارد، حوزه پرسنل خود را. رهبری دولتی بایستی بر عهده هیچ مقام
دینیای نبوده و دولت کلاً بایستی در قبال حوزه دینی استقلال کامل داشته باشد.
·
دولت بایستی هیچگونه جانبداری از حوزه دینی نکند. به هیچ کالای دینیای نبایستی یارانه دولتی تعلق گیرد.
·
روحانیان و کل حوزه بایستی مالیات بپردازند.
·
حوزه دینی بنگاهی است مثل هر بنگاه دیگر؛ بایستی حساب دخل و خرجش
مشخص و علنی باشد.
هیچیک از این چهار شرط به خودی
خود وَهنِ دین نیست. حتی از منظری درون-دینی میتوان استدلال کرد که هیچیک از این
الزامها اصلی یا فرعی را در آموزه دینی نقض نمیکند[6].
عبدالکریم
سروش سکولاریسم را بهطور کلی به دو دسته تقسیم کردهاست، «سکولاریسم سیاسی» و
«سکولاریسم فلسفی» و آنها را تشریح کردهاست: سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی:
سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به
تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و
نسبت به همه آنها بیطرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن
حکومت از دین میداند و نه جدا کردن دین از سیاست.» به گفته او، اگرچه یک معنی
سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین
نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مؤمن است، خاطر جمع میشود که دین و
ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد
است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمهای نخواهد
خورد؛ که از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی
نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت.
«سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بیدینی و بی اعتقادی
به دیانت است و نوعی ماتریالیسم (مادهگرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی
غیرقابل جمع است.[7]
برای دفاع
از سکولاریسم چند دلیل اساسی مطرح میشود :1- دلالت اخلاقی، یعنی زندگی دنیوی و
جامعه و دولت و ..... امورات مادی هستند. و دین یک امر غیرمادی که سرچشمه های
باورهایش فرا طبیعی هستند پس بدین صورت دخالت دین در هر یک از موارد نادرست و غیر
اخلاقی است 2-استدلال تاریخی، ادیان همیشه بهدلیل اینکه در جهان گسترش یابند ، دین
مداران (روحانیون) پیروان دین را تحریک می کنند یا با وعده های همانند بهشت آن
هارا مجبور می کردند با جنگ و درگیری های خونین دین را توسعه دهند ، در این راه
انسان های بسیاری کشته شدند و می شوند. سکولاریسم برای زندگی انسان ها ارزش قائل
است برای همین در یک جامعه تمام ادیان را از صحنه سیاست ( و گاهی جامعه) حذف می کنید
هرگونه تبلیغ برای دینی را در مجامع رسمی منع می کند 3-حقوق و آزادی فردی انسان ها
و برابری آنان مورد مخالفت ادیان قرار دارند یعنی ادیان یک سری مقررات و هنجار های
غیر قابل تعویضی دارند که آزادی فردی آنان مورد خطر قرار میگیرد مانند نپوشیدن
شراب یا حجاب اجباری در اسلام در نتیجه اگر حکومت مذهبی شکل بگیرد حقوق شهروندان
رعایت نمیشود 4- نکته دیگر هم خودبنیادی است یعنی انسان رها از هر قید و بندی برای
خود بیاندیشد و خود را هدایت کند.دین اختیار عمل و استقلال فکری انسان را از آن میستاند
و و یک سری وظایف و مقررات تعیین شده از قبل را به انسان اجبار می کند و آن را به یک
منبع الهی تعمیم می دهد پس دین با خودبنیادی در تضاد است[8].
از عالم
ملکوت بطور غیررسمی می فرمایند موارد ذکر شده در دفاع از سکولاریسم از نظر ما قابل
پذیرش نمی باشند. تمام. والسلام.
محمدرضا نیکفر در یکی از سخنان خود می گوید: دینفروشی سر تا پای جامعه را دربر گرفته، یعنی ابتدا
دین تبدیل به یک ارزش شد. یعنی یک ارزشی که خودی و غیرخودی را از هم متمایز میکرد
و بر مبنای آن امتیاز دادهشد و وقتی این را جامعه دید، آموزش دادند در عمل به
جامعه که برای طی سلسله مواهب، گرفتن امتیاز میبایست این ارزش را به نمایش
بگذارند. این تظاهر کردن و به نمایش گذاشتن شروع شد. حکام تحمیل کردند این مسئله
را به مردم و مردم دورویی و ریا را از این سیستم فرا گرفتند. قبلاً هم در طول
تاریخ سابقه داشت. یعنی شما اگر به ادبیات فارسی نگاه کنید، جاهایی که انسانهای
آزادهای مثل حافظ از دست دورویی و ریا شکوه میکنند، درست همان جایی است که
فقیهان و محتسبان عرصه را بر مردم تنگ کردهاند.[9]
بنظر
خودم، مفاهیم و شئونی که مفاهیم جدایی دین از دولت و سکولاریسم دربر می گیرند
بسیار گسترده می باشند. بعضی قابل توجه و بعضی آن مخالف هستم. بعنوان نظر شخصی
معتقدم، متدین و دیندار، باید پاداش خود را در آخرت دریافت نماید. دریافت پاداش در
این دنیا، منجر به ایجاد تزویر و ریا می گردد. عالم ملکوت بصورت غیررسمی با چنین
دیدگاهی مخالف هست. عالم ملکوت معتقد است اعمال صالح از یک منظر دو نوع می باشند،
نسبت به خدا و یا نسبت به دیگر مردم. آنچه نسبت به خدا هست، دریافت پاداش در آخرت
کفایت می نماید. اما در قبال مردم، دریافت پاداش دنیوی منعی ندارد. همچنین گفته ام
هر جا که معنویت با مادیات آمیخته شده، با جاه و مقام، وسیله کسب درآمد، ثروت
گردیده است باعث ایجاد انحرافات گشته است! همچنین با شایسته سالاری، عدم تفتیش
عقاید در مقام های غیرمذهبی موافق هستم. همچنین معتقدم حکومت و دولت نباید نفاق
پرور، ریاکار پرور باشد. سعی نمودم مواردی از سکولاریسم که مورد تایید بنده و
تاحدی عالم ملکوت می باشد را Bold نمایم. البته معتقدم، به کودکان،
نوجوانان و جوانان در مدارس، شیوه زندگی صحیح که شامل اخلاق اسلامی و تشویق به
رعایت آن هم می گردد لازم است آموزش داده شود و با انتخابی بودن آموزش آن توسط
والدین وی نه خود وی، مخالف هستم. بنظرم باید اجباری باشند. عمده مشکلات، وجود
عقاید خرافی، کهنه در ادیان می باشد که نگرش کنونی، آن مشکلات را ندارد.
از عالم
ملکوت بعد از حدود یک ماه بعد از نگارش این مقاله بعد از تحلیل و آنالیز نتایج
تحقیق می فرمایند:
در تاریخ شما
انسان ها تتبع نمودیم، به حکم تجربه حکومت های مذهبی دارای نقائض بیشتری نسبت به
حکومت های سکولار بوده و یا هستند. پارامترهای کلیدی، بیطرفی حکومت نسبت به انواع
مذاهب و فرقه ها و مذهبی ها، حاکم بودن قانون و یکسان بودن همه در برابر آن،
حاکمیت نظم و ترتیب، رعایت بیشتر حقوق بنیادین انسان ها که اکنون بر خود فرض نموده
اید، پویایی و خردمندانه عمل نمودن می
باشد. در عصر غیبت مناسب ست! مگر اکثریت مسلمان خود خواستار حاکمیت اسلامی گردند!
اما در زمان ظهور، از دیدگاه ما، امام با کمک فکری ما، حاکمیت مطلوب تر و موثرتری
می تواند ایجاد نماید. این دیدگاه ماست و تحمیلی هم درباره آن وجود ندارد! دیدگاه
و نظر با آنچه حکم نماییم تفاوت می نماید! آنچنان که بهینه ترین مدل گردش قدرت و
حکومت شما را، یعنی دموکراسی را، بر خلاف دیدگاه خود در عصر ظهور به حق نزدیکتر و
سودمندتر به حال شما تشخیص دادیم و برگزیدیم. بدانید! ائمه اطهار علیهم السلام در
گذشته، از دیدگاه ما، مطلوب ترین برای عنوان حاکم اسلامی بوده اند.
اما
درباره سکولاریسم به مدل خفیف آن و بدون افراط آن بر اساس بررسی هایمان رای مثبت
می دهیم اما با شرایطی، اول سازگار بودن با محیط و ملت، یعنی چه؟ مدل بومی. یک
محیط اکثریت دارای یک مذهب و محیط دیگر ترکیب متعادلی از فرق و مذاهب متعددست، مدل
سکولاریسم این دو محیط باید متفاوت باشد. دوم: لازم هست همه افراد بتوانند بدون
محدودیت منوط بر رعایت دین الحق یا اصول اخلاقی همگانی احکام دین خود را رعایت
نمایند. سوم: امکان سوئیچینگ میان حکومت سکولار یا مذهبی با محدودیت های مطابق با
سختگیری های بیشتر بر رعایت اخلاق یا احکام شریعت وجود داشته باشد. بواقع
سکولاریسم نباید مانعی در تحقق حکومت مذهبی با خواست اکثریت گردد چون ترکیه!
آنچه مجید
معتقد هست همان را برای شما شایسته تعیین می نماییم. از میان اعتقاداتش درین
زمینه، عدم ایجاد زمینه های نفاق یا ریا و امثالهم را توسط دولت و مجلس بسیار
پسندیدیم. تمام. والسلام.
مراجع
[1] https://jabbarian.com/what-is-secularism/
[2] HistoryCentral.com - Your Source for
Everything History -> American History> US Civic Terms. بایگانیشده از اصلی در ۲
اکتبر ۲۰۰۷. دریافتشده در ۷ فوریه ۲۰۰۸
[3] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA
[4] حائری
یزدی، مهدی. حکمت و حکومت مجله حکومت اسلامی شماره ۱ ص ۹۹
[5] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85
[6] رادیوزمانه - محمدرضا نیکفر
- سکولاریزاسیون. بایگانیشده
از اصلی در ۷ اکتبر ۲۰۰۸. دریافتشده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۸
[7] با
رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود بایگانیشده
در ۲۱ فوریه ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine )فارسی). وبگاه جرس. بازبینیشده
در ۱ اسفند ۱۳۸۸
[8] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85
[9] سایت رادیو فردا، ۱۳۹۶